1. their action was not offensive to him but proved somewhat disobliging
عمل آنان درنظرش زننده نبود ولی تا اندازه ای باعث ناراحتی او شد.
2. I had promised to lend him money but finally I disobliged him for lack of money.
[ترجمه گوگل]قول داده بودم به او قرض بدهم اما در نهایت به دلیل بی پولی او را از کار انداختم
[ترجمه ترگمان]من قول داده بودم که به او پول قرض بدهم، اما بالاخره به خاطر کمبود پول ازش استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من قول داده بودم که به او پول قرض بدهم، اما بالاخره به خاطر کمبود پول ازش استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The girl was disobliged by a tackless remark.
[ترجمه گوگل]دختر با یک اظهارنظر بی تکلف ناتوان شد
[ترجمه ترگمان]دخترک از این حرف ناراحت شد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دخترک از این حرف ناراحت شد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sorry to be so disobliging, but I have no money to lend you.
[ترجمه گوگل]متاسفم که اینقدر بی اعتنا هستم، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I was disobliged by an uninvited guest last night.
[ترجمه گوگل]دیشب توسط یک مهمان ناخوانده ناتوان شدم
[ترجمه ترگمان] دیشب با یه مهمان ناخوانده مشغول شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیشب با یه مهمان ناخوانده مشغول شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The too obliging temper is evermore disobliging itself.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی بیش از حد الزام آور هر چه بیشتر خود را ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی بسیار obliging خود را به خود disobliging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی بسیار obliging خود را به خود disobliging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A disobliging temper carries its own punishment along with it.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی نافرمان، مجازات خود را نیز به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]یک disobliging هم با آن خودش را تنبیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک disobliging هم با آن خودش را تنبیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mary had shown herself disobliging to him, and was now to reap the consequence.
[ترجمه گوگل]مریم خود را نسبت به او نافرمانی نشان داده بود و اکنون باید عواقب آن را درو می کرد
[ترجمه ترگمان]مری به خوبی خود را به او نشان داده بود و حالا می خواست نتیجه را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مری به خوبی خود را به او نشان داده بود و حالا می خواست نتیجه را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sorry to is so disobliging, but I have no money to lend you.
[ترجمه گوگل]متاسفم که خیلی ناامید کننده است، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The action was not offensive to him but proved somewhat disobliging.
[ترجمه گوگل]این اقدام برای او توهین آمیز نبود، اما تا حدودی ناامید کننده بود
[ترجمه ترگمان]این عمل برای او توهین آمیز نبود، بلکه تا حدی عدم رضایت از خود نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این عمل برای او توهین آمیز نبود، بلکه تا حدی عدم رضایت از خود نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید