disobliging

/ˌdɪsəˈblaɪdʒɪŋ//ˌdɪsəˈblaɪdʒɪŋ/

(verb transitive) رنجاننده، دل شکننده، نامهربان

جمله های نمونه

1. their action was not offensive to him but proved somewhat disobliging
عمل آنان درنظرش زننده نبود ولی تا اندازه ای باعث ناراحتی او شد.

2. I had promised to lend him money but finally I disobliged him for lack of money.
[ترجمه گوگل]قول داده بودم به او قرض بدهم اما در نهایت به دلیل بی پولی او را از کار انداختم
[ترجمه ترگمان]من قول داده بودم که به او پول قرض بدهم، اما بالاخره به خاطر کمبود پول ازش استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The girl was disobliged by a tackless remark.
[ترجمه گوگل]دختر با یک اظهارنظر بی تکلف ناتوان شد
[ترجمه ترگمان]دخترک از این حرف ناراحت شد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sorry to be so disobliging, but I have no money to lend you.
[ترجمه گوگل]متاسفم که اینقدر بی اعتنا هستم، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was disobliged by an uninvited guest last night.
[ترجمه گوگل]دیشب توسط یک مهمان ناخوانده ناتوان شدم
[ترجمه ترگمان] دیشب با یه مهمان ناخوانده مشغول شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The too obliging temper is evermore disobliging itself.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی بیش از حد الزام آور هر چه بیشتر خود را ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی بسیار obliging خود را به خود disobliging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A disobliging temper carries its own punishment along with it.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی نافرمان، مجازات خود را نیز به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]یک disobliging هم با آن خودش را تنبیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mary had shown herself disobliging to him, and was now to reap the consequence.
[ترجمه گوگل]مریم خود را نسبت به او نافرمانی نشان داده بود و اکنون باید عواقب آن را درو می کرد
[ترجمه ترگمان]مری به خوبی خود را به او نشان داده بود و حالا می خواست نتیجه را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sorry to is so disobliging, but I have no money to lend you.
[ترجمه گوگل]متاسفم که خیلی ناامید کننده است، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این قدر disobliging، اما من پولی ندارم که به شما قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The action was not offensive to him but proved somewhat disobliging.
[ترجمه گوگل]این اقدام برای او توهین آمیز نبود، اما تا حدودی ناامید کننده بود
[ترجمه ترگمان]این عمل برای او توهین آمیز نبود، بلکه تا حدی عدم رضایت از خود نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• uncooperative, unhelpful
people who are disobliging are unwilling to do the things that people want them to do.

پیشنهاد کاربران

بپرس