dismember

/ˌdɪˈsmembər//dɪsˈmembə/

معنی: تجزیه کردن، جداکردن، اندامهای کسی را بریدن
معانی دیگر: بند از بند جدا کردن، وابندیدن، قطع اندام کردن، اندام بری کردن، (انسان و جانور) دست و پا بری کردن، تکه تکه کردن، بخش بخش کردن، (کشور) تجزیه کردن، تکه پاره کردن، ناقص کردن، مج جداکردن

جمله های نمونه

1. the rebels threatened to dismember the country
یاغیان کشور را به تجزیه تهدید می کردند.

2. in the meat-packing plant, they first dismember a carcass and then package the parts
در کارخانه ی گوشت ابتدا لاشه را تکه تکه و سپس بسته بندی می کنند.

3. They wanted to dismember the company.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند شرکت را تجزیه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند گروه را تکه تکه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mirror traps Him, and demonic forces dismember Him and throw Him into a boiling cauldron.
[ترجمه گوگل]آینه او را به دام می اندازد و نیروهای اهریمنی او را تکه تکه می کنند و در دیگ در حال جوش می اندازند
[ترجمه ترگمان]آینه او را به دام می اندازد و نیروهای شیطانی از او جدا می شوند و او را به درون پاتیل جوشان پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr. Corry might have to dismember the company more than he wants to.
[ترجمه گوگل]ممکن است آقای کوری بیش از آنچه که بخواهد مجبور شود شرکت را تجزیه کند
[ترجمه ترگمان]آقای \"Corry\" ممکنه بیشتر از اون چیزی که میخواد شرکت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a medical autopsy, doctors dismember a dead body to investigate its parts.
[ترجمه گوگل]در کالبد شکافی پزشکی، پزشکان یک جسد را برای بررسی اجزای آن قطعه قطعه می کنند
[ترجمه ترگمان]در کالبد شکافی پزشکی، پزشکان یک جسد مرده را برای بررسی قسمت های آن تجزیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can buy a new electric tea kettle featuring easy - to - dismember recyclable parts.
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک کتری چای برقی جدید بخرید که دارای قطعات قابل بازیافت آسان است
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک کتری چای برقی جدید بخرید که بخش های قابل بازیافت را به آسانی تکه تکه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But they needed other aids, for their teeth and nails could not readily dismember anything larger than a rabbit.
[ترجمه گوگل]اما آن‌ها به کمک‌های دیگری نیاز داشتند، زیرا دندان‌ها و ناخن‌هایشان نمی‌توانست چیزی بزرگ‌تر از خرگوش را به راحتی تکه تکه کند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها به کمک های دیگر نیاز داشتند، زیرا دندان ها و ناخن های آن ها به راحتی می توانستند هر چیزی بزرگ تر از خرگوش را تجزیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dinosaurs in the fictitious theme park do manage to dismember some of their human visitors.
[ترجمه گوگل]دایناسورها در پارک موضوعی ساختگی موفق می شوند تعدادی از بازدیدکنندگان انسانی خود را تکه تکه کنند
[ترجمه ترگمان]دایناسورها در پارک تم فرضی موفق به تجزیه برخی از مهمانان انسانی خود می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Further macabre details of summary executions, including the use of dynamite to dismember prisoners, are expected to be released soon.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود جزییات مخوف بیشتر اعدام های کوتاه مدت، از جمله استفاده از دینامیت برای تکه تکه کردن زندانیان، به زودی منتشر شود
[ترجمه ترگمان]فیلم های ترسناک بیشتر شامل استفاده از دینامیت برای تکه تکه کردن زندانیان، انتظار می رود که به زودی آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In my culture, I would be well within my rights to dismember you.
[ترجمه گوگل]در فرهنگ من، من به خوبی حق دارم شما را تجزیه کنم
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ من، من در حقوق خود خوب خواهم بود که شما را قطعه قطعه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The play, "Rain Drops on Phoenix Tree", intentionally avoiding the awareness of political criticism, is full of the impulses to dismember the standard ethic relations.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه «قطره های باران روی درخت ققنوس»، عمداً با دوری از آگاهی از نقد سیاسی، مملو از انگیزه های از هم پاشیدن روابط استاندارد اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]نمایش \"باران روی درخت ققنوس\" که عمدا از آگاهی از انتقاد سیاسی اجتناب می کند، سرشار از انگیزه ها برای تجزیه و تحلیل روابط اصول اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At present, there are 3000 big and small samshu enterprises of our country, so many brands dismember the consuming groups on the limited market, and the fierceness fought for can be well imagined.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر 3000 شرکت بزرگ و کوچک سامشو در کشور ما وجود دارد، بنابراین بسیاری از برندها گروه های مصرف کننده را در بازار محدود متلاشی می کنند و می توان سختی هایی را که برای آن جنگید به خوبی تصور کرد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، ۳۰۰۰ شرکت بزرگ و کوچک در کشور ما وجود دارد، به طوری که بسیاری از برندها گروه های مصرف کننده را در بازار محدود تقسیم بندی می کنند، و مبارزه ای که برای آن مبارزه می شود را می توان به خوبی تصور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Abnormal rapid flowing of HR can cause the increase of enterprise's cost and the reduction of achievement and benefit, the quality of the employe and the dismember of technology and market.
[ترجمه گوگل]جریان سریع غیرعادی منابع انسانی می تواند باعث افزایش هزینه های شرکت و کاهش دستاورد و منفعت، کیفیت کارکنان و از هم پاشیدگی فناوری و بازار شود
[ترجمه ترگمان]جریان سریع غیر عادی منابع انسانی می تواند موجب افزایش هزینه سرمایه گذاری و کاهش موفقیت و سود، کیفیت کارمند و تجزیه و تحلیل فن آوری و بازار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه کردن (فعل)
liberate, abstract, decompose, break down, parse, analyze, dismember, anatomize, comminute, dialyze, disembody, prescind, sequestrate

جداکردن (فعل)
dismember

اندامهای کسی را بریدن (فعل)
dismember

تخصصی

[ریاضیات] تجزیه کردن، جدا کردن، بریدن اندام

انگلیسی به انگلیسی

• dissect, tear to pieces; split up, divide
to dismember a person or animal means to tear their body to pieces; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To cut or break something into parts 🔪
🔍 مترادف: Disassemble
✅ مثال: The butcher proceeded to dismember the carcass for packaging.
۱. دست و پای {انسان یا حیوانی را} قطع کردن یا بریدن ۲. تکه تکه کردن. تکه پاره کردن. مثله کردن ۳. {کشور} تجزیه کردن. ۴. {زمین} قطعه قطعه کردن. تفکیک کردن
The suicide bomber in the first incident was a man who was completely dismembered as a result of the explosion and the identification of the suicide bomber is under investigation, " it said.
...
[مشاهده متن کامل]

او گفت: عامل بمب گذار انتحاری در اولین حادثه مردی بود که در اثر انفجار کاملا تکه تکه شده بود و شناسایی عامل بمب گذار انتحاری در حال تحقیق و بررسی است.

literary / to divide a country or an empire into different parts
ادبی / تقسیم کردن یک کشور یا یک امپراتوری به بخش های مختلف
Some countries hoped to achieve statehood when the Ottoman Empire was dismembered
...
[مشاهده متن کامل]

Russian President Vladimir Putin has declared an existential war, framing Western revulsion at his brutalization of Ukraine as an insidious plot to "dismember" and subjugate Moscow

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dismember
قطعه قطعه کردن
قطع عضو کردن - اندام بری کردن - تحزیه و جدا کردن
verb
[ obj]
1 : to cut or tear ( a body ) into pieces
◀️
The victims' bodies had been dismembered and buried in the basement.
◀️a dismembered corpse
...
[مشاهده متن کامل]

2 formal : to separate ( something ) into smaller parts
◀️dismembering a corporate empire

مثله کردن

بپرس