dismantlement

/ˌdɪˈsmæntəlmənt//dɪsˈmæntlmənt/

منحل کردن، پیاده کردن ماشین الات

جمله های نمونه

1. The design method of Base adapter dismantlement machine is stated in this paper.
[ترجمه گوگل]روش طراحی دستگاه برچیدن آداپتور پایه در این مقاله بیان شده است
[ترجمه ترگمان]روش طراحی پیاده کردن ماشین پایه در این مقاله بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Information flow in the process of product dismantlement and its comprehensive usage are analyzed.
[ترجمه گوگل]جریان اطلاعات در فرآیند برچیده شدن محصول و استفاده جامع از آن تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]جریان اطلاعات در فرآیند حذف محصول و کاربرد فراگیر آن تحلیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The law stipulates modes for company merger, dismantlement, bankruptcy, dissolution and liquidation.
[ترجمه گوگل]این قانون روش هایی را برای ادغام، انحلال، ورشکستگی، انحلال و انحلال شرکت تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]این قانون حالت های ادغام شرکت، حذف، ورشکستگی، انحلال و انحلال را تصریح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The electrical apparatuses should be made dead before dismantlement.
[ترجمه گوگل]دستگاه های الکتریکی باید قبل از برچیدن از بین بروند
[ترجمه ترگمان]دستگاه های الکتریکی باید قبل از فروپاشی ساخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some people think: the house dismantlement, make gold section, the integrative city layout.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم فکر می کنند: برچیدن خانه، ساخت بخش طلا، طرح شهری یکپارچه
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم فکر می کنند: حذف خانه، ایجاد بخش طلا، طرح شهر یکپارچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All construction, dismantlement and reinstatement works shall be completed before May 200
[ترجمه گوگل]تمام کارهای ساخت و ساز، برچیدن و بازیابی باید قبل از مه 200 تکمیل شود
[ترجمه ترگمان]همه ساخت، حذف و بازگشت مجدد قبل از ۲۰۰ ماه مه تکمیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Base adapter dismantlement machine is one of the main modernized instruments for equipment test.
[ترجمه گوگل]دستگاه برچیدن آداپتور پایه یکی از اصلی ترین ابزارهای مدرن برای آزمایش تجهیزات است
[ترجمه ترگمان]ماشین آتش نشانی پایه یکی از ابزارهای مدرن مدرنی برای تست تجهیزات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Today we are rightly in an era of disarmament and dismantlement of nuclear weapons.
[ترجمه گوگل]امروز به درستی در عصر خلع سلاح و برچیدن سلاح های هسته ای هستیم
[ترجمه ترگمان]امروز ما بحق در دوره ای از خلع سلاح و خلع سلاح سلاح های هسته ای هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The utility model has the advantages of high strength, light weight, good windproof ability, composite type mounting, dismantlement availability, easy assembly, and convenient carrying.
[ترجمه گوگل]این مدل کاربردی دارای مزایای استحکام بالا، وزن سبک، قابلیت ضد باد خوب، نصب از نوع کامپوزیت، در دسترس بودن جداسازی، مونتاژ آسان و حمل راحت است
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی دارای مزایای قدرت بالا، وزن کم، توانایی windproof خوب، پیاده کردن نوع کامپوزیت، حذف در دسترس بودن، مونتاژ آسان و حمل مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then draw the blueprint and establish the dismantle scheme accordingly. Consequently, it has offered security and reliability for the dismantlement and study of the depth bomb.
[ترجمه گوگل]سپس نقشه را ترسیم کنید و بر این اساس طرح برچیدن را ایجاد کنید در نتیجه، امنیت و قابلیت اطمینان را برای برچیدن و مطالعه بمب عمق ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]سپس طرح اولیه را رسم کنید و طرح dismantle را براساس آن ایجاد کنید در نتیجه، این طرح امنیت و قابلیت اطمینان برای فروپاشی و مطالعه بمب عمقی را ارائه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Article 72 Commercial banks should terminate their operations upon a disbandment, dismantlement and bankruptcy.
[ترجمه گوگل]ماده ۷۲: بانک‌های تجاری باید در صورت انحلال، انحلال و ورشکستگی به فعالیت خود پایان دهند
[ترجمه ترگمان]ماده ۷۲ بانک تجاری باید عملیات خود بر روی انحلال، فروپاشی و ورشکستگی را خاتمه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As I'm going back very soon, I'll send my chief engineer to oversee the dismantlement.
[ترجمه گوگل]چون خیلی زود برمی گردم، مهندس ارشدم را برای نظارت بر برچیدن می فرستم
[ترجمه ترگمان]همان طور که به زودی بر می گردم، مهندس ارشد خود را برای نظارت بر the می فرستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disassembly, taking apart; removal of furniture or equipment

پیشنهاد کاربران

بپرس