disjuncture

جمله های نمونه

1. Interestingly, the disjuncture between artist and subject is matched by the litters'ownalienation from one another.
[ترجمه گوگل]جالب توجه است که گسست بین هنرمند و سوژه با بیگانگی زباله از یکدیگر مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیز، تفاوت بین هنرمند و سوژه با the ownalienation از یک دیگر تطبیق داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To a child, the disjuncture between weekends (loud, funny, exciting, scary) and weekdays (calm, efficient, mildly dull) was like an ongoing exercise in culture shock.
[ترجمه گوگل]برای یک کودک، گسست بین تعطیلات آخر هفته (بلند، خنده دار، هیجان انگیز، ترسناک) و روزهای هفته (آرام، کارآمد، کمی کسل کننده) مانند یک تمرین مداوم در شوک فرهنگی بود
[ترجمه ترگمان]برای کودک، disjuncture بین تعطیلات آخر هفته (بلند، جالب، هیجان انگیز، ترسناک)و روزه ای هفته (آرام، کارآمد، ملایم)مانند یک تمرین مداوم در شوک فرهنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Appadurai, Arjun. " Disjuncture and Difference in the Global Political Economy. " In The Anthropology of Globalization.
[ترجمه گوگل]آپادورای، آرجون "اختلاف و تفاوت در اقتصاد سیاسی جهانی " در انسان شناسی جهانی شدن
[ترجمه ترگمان]\"disjuncture\"، \"disjuncture\"، و \"تفاوت در اقتصاد سیاسی جهانی\"، \"انسان شناسی جهانی سازی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the dark hours after breakfast it was some way of controlling the monstrous disjuncture between his private and his public life.
[ترجمه گوگل]در ساعات تاریک بعد از صبحانه، این راهی برای کنترل گسست هیولایی بین زندگی خصوصی و عمومی او بود
[ترجمه ترگمان]در ساعات تاریکی، پس از صرف صبحانه راهی برای کنترل آن disjuncture غول آسا بین private و زندگی اجتماعی او وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scene tumbles upon scene, without any sense of the disjuncture one so often feels in lesser writers.
[ترجمه گوگل]صحنه بر صحنه می‌چرخد، بدون هیچ حسی از گسستگی که اغلب در نویسندگان کمتر احساس می‌شود
[ترجمه ترگمان]صحنه ای از برخورد با صحنه، بدون هیچ درکی از disjuncture که اغلب در نویسندگان کم تر احساس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet to date, between the deeper social springs and the political aims of the Arab revolt there has been an all but complete disjuncture.
[ترجمه گوگل]با این حال، تا به امروز، بین چشمه‌های اجتماعی عمیق‌تر و اهداف سیاسی شورش عرب، یک گسست کاملاً وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال تا به امروز، بین چشمه های عمیق تر اجتماعی و اهداف سیاسی قیام اعراب، disjuncture کامل و کامل وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 'I wouldn't think this is any evidence of a disjuncture between Blankfein and Goldman, ' said Prof. Richman, who isn't involved in the case.
[ترجمه گوگل]پروفسور ریچمن که در این پرونده دخیل نیست، گفت: «فکر نمی‌کنم این هیچ مدرکی دال بر گسست بین بلنکفین و گلدمن باشد»
[ترجمه ترگمان]پروفسور Richman که در این پرونده شرکت ندارد گفت: من فکر نمی کنم که این هیچ نشانه ای از رابطه بین Blankfein و گلدمن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This topology is intended to give you some notion of the location of the point of disjuncture and conjuncture, of union and frontier, that can be occupied only by the desire of the analyst.
[ترجمه گوگل]این توپولوژی در نظر گرفته شده است تا تصوری از مکان نقطه گسست و اتصال، اتحاد و مرز را به شما ارائه دهد، که تنها با میل تحلیلگر می تواند اشغال شود
[ترجمه ترگمان]این توپولوژی قصد دارد تا به شما برخی از مفهوم مکان of و conjuncture، از اتحاد و مرز، که تنها با میل تحلیلگر اشغال می شود را به شما بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally, the imagination of Saviki in imagined worlds also encourages new social movement and space reconstruction, and further induces disjuncture between reality and imagination.
[ترجمه گوگل]در نهایت، تخیل ساویکی در جهان های تخیلی نیز جنبش اجتماعی جدید و بازسازی فضا را تشویق می کند و باعث ایجاد گسست بین واقعیت و تخیل می شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، تخیل of در جهان خیالی، حرکت اجتماعی جدید و بازسازی فضا را مورد تشویق قرار می دهد و باعث ایجاد تمایز بین واقعیت و تخیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of disjoining; separation, disconnection, detachment

پیشنهاد کاربران

بپرس