disjunct

/dɪsˈdʒʌŋkt//dɪsˈdʒʌŋkt/

معنی: جدا شده
معانی دیگر: جدا (شده)، منفصل، مجزا، وابندیده، ناهم بند (در مقابل: conjunct)، (موسیقی) ناپیوسته، وجه تفکیک

جمله های نمونه

1. the disjunct distribution of king crabs
پراکندگی نامتعادل خرچنگ های بزرگ

2. Each part is in principle divisible into smaller disjunct parts, and successive repetition of this process produces a branching hierarchy.
[ترجمه گوگل]هر بخش در اصل به بخش های کوچکتر جدا از هم تقسیم می شود و تکرار پی در پی این فرآیند یک سلسله مراتب انشعاب ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]هر قسمت به طور کلی به بخش های ناپیوسته کوچک تر تقسیم می شود، و تکرار متوالی این فرآیند یک سلسله مراتب انشعاب ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Q4 disjunct on its own is a complete SQL starting from "SELECT Q $C0" and ending at "AS Q4".
[ترجمه گوگل]Q4 به تنهایی یک SQL کامل است که از "SELECT Q $C0" شروع می شود و به "AS Q4" ختم می شود
[ترجمه ترگمان]The ناپیوسته بر روی خود یک SQL کامل از \"انتخاب دی اکسید کربن\" و پایان دادن به \"AS\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Through set sequence is resolved into finite mutually disjunct subsets, the new method to solve the limit superior and limit inferior of set sequence is give.
[ترجمه گوگل]از طریق توالی مجموعه ها به زیر مجموعه های متناهی متقابل تفکیک شده، روش جدیدی برای حل حد برتر و حد تحتانی مجموعه مجموعه ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]از طریق توالی مجموعه ها به زیر مجموعه های نا پیوسته محدود حل می شود، روش جدید برای حل محدوده بالاتر و حد پایین تر از توالی مجموعه ها داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So, melodies can be conjunct or disjunct.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ملودی ها می توانند پیوسته یا منفصل باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، melodies می توانند با conjunct و یا نا پیوسته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A small disjunct is a rule covering a small number of examples.
[ترجمه گوگل]تفکیک کوچک قاعده ای است که تعداد کمی از نمونه ها را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]ناپیوسته کوچک یک قاعده است که تعداد کمی از نمونه ها را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Of complex disjunct fingers and how to improve post-operative function of fingers.
[ترجمه گوگل]در مورد انگشتان منفصل پیچیده و چگونگی بهبود عملکرد انگشتان بعد از عمل
[ترجمه ترگمان]از انگشتان نا پیوسته پیچیده و نحوه بهبود عملکرد پس از عمل انگشت ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. About 150 species: disjunct between Africa, Asia, and Europe; 44 species (2endemic, one introduced) in China.
[ترجمه گوگل]حدود 150 گونه: جدا بین آفریقا، آسیا و اروپا 44 گونه (2 گونه بومی، یکی معرفی شده) در چین
[ترجمه ترگمان]در حدود ۱۵۰ گونه: ناپیوسته بین آفریقا، آسیا و اروپا؛ ۴۴ گونه (۲ بومی، یک معرفی)در چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For disjunct interchange design of overpass highway, the paper discussed reasonable distribution and economical bridge structure.
[ترجمه گوگل]برای طراحی تبادلات منفصل بزرگراه روگذر، این مقاله توزیع معقول و ساختار پل اقتصادی را مورد بحث قرار داد
[ترجمه ترگمان]برای طراحی interchange ناپیوسته بزرگراه پل، این مقاله درباره ساختار منطقی و ساختار پل منطقی بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Edward Forbes, indeed, had anticipated Charles with his theory of the disjunct distribution of arctic-alpines.
[ترجمه گوگل]ادوارد فوربز، در واقع، چارلز را با تئوری خود در مورد توزیع ناهمگون کوه های قطبی-آلپ پیش بینی کرده بود
[ترجمه ترگمان]ادوارد فوربس در واقع، چارلز را با نظریه اش درباره توزیع نا پیوسته قطب شمال پیش بینی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have the difference between conjunct music with the and disjunct music and that perhaps adds to the unsettled quality of the beethoven Fifth Symphony.
[ترجمه گوگل]ما تفاوتی بین موسیقی هم‌آهنگ با موسیقی مجزا داریم و این شاید به کیفیت ناپایدار سمفونی پنجم بتهوون می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]ما تفاوت بین موسیقی conjunct با موسیقی ناپیوسته و ناپیوسته را داریم و شاید به کیفیت آشفته سمفونی پنجم بتهوون بیفزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In essence, a set of classification rules can be regarded as logical disjunction of rules, so that each rule can be regarded as a disjunct.
[ترجمه گوگل]در اصل، مجموعه ای از قوانین طبقه بندی را می توان به عنوان تفکیک منطقی قواعد در نظر گرفت، به طوری که هر قانون را می توان به عنوان یک منفصل در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]در اصل، مجموعه ای از قواعد طبقه بندی را می توان به عنوان disjunction منطقی قواعد در نظر گرفت، به طوری که هر قاعده را می توان به عنوان یک ناپیوسته در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on the work, we started the international cooperation on molecular phylogenies of the East Asian and North Eastern America disjunct groups such as Hamamelis, Liquidambar, Aralia and so on.
[ترجمه گوگل]بر اساس کار، همکاری بین المللی را در زمینه فیلوژنی مولکولی گروه های منفصل آسیای شرقی و شمال شرقی آمریکا مانند Hamamelis، Liquidambar، Aralia و غیره آغاز کردیم
[ترجمه ترگمان]براساس این کار، ما شروع به هم کاری بین المللی در phylogenies مولکولی کشورهای عربی شرق آسیا و شمال شرقی آمریکای شمالی مانند as، Liquidambar، Aralia و غیره کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forests have great diversity, the area containing rare relict and disjunct genera and over 30 plant species under State protection.
[ترجمه گوگل]جنگل ها دارای تنوع زیادی هستند، منطقه شامل جنس های نادر باقیمانده و منفصل و بیش از 30 گونه گیاهی تحت حفاظت دولت است
[ترجمه ترگمان]جنگل ها تنوع زیادی دارند، منطقه ای که شامل گونه های نادر و گونه های ناپیوسته و بیش از ۳۰ گونه گیاهی تحت حفاظت دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A good example--we used it a moment ago-- of a disjunct melody is-- Can we all sing that?
[ترجمه گوگل]یک مثال خوب - ما لحظاتی پیش از آن استفاده کردیم - از یک ملودی منفصل این است - آیا همه ما می توانیم آن را بخوانیم؟
[ترجمه ترگمان]یک مثال خوب - - ما یک لحظه پیش از آن استفاده کردیم - - از یک ملودی ناپیوسته - - آیا همه ما می توانیم آن را بخوانیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا شده (صفت)
segregated, disjunct, partite

انگلیسی به انگلیسی

• indicated by separation of or from generally contiguous elements, isolated

پیشنهاد کاربران

منتزع
disjunct ( ریاضی )
واژه مصوب: فصل‏وند
تعریف: هریک از گزاره‏هایی که یک ترکیب فصلی بر آنها اعمال می شود

بپرس