1. disjointed conversation
مکالمه ی بی سر و ته
2. disjointed words
واژه های نامربوط
3. a disjointed cooked chicken
مرغ پخته ای که تکه تکه شده است
4. a disjointed society
جامعه ی از هم گسیخته
5. great britain disjointed from her colonies
بریتانیای کبیر از مستملکات خود جدا شد.
6. The old man disjointed his knee when he fell.
[ترجمه گوگل]پیرمرد با افتادن زانویش از هم پاشید
[ترجمه ترگمان]پیرمرد هنگام افتادن زانویش را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرمرد هنگام افتادن زانویش را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her ankle disjointed when she fell.
[ترجمه گوگل]وقتی زمین خورد، مچ پایش از هم گسیخت
[ترجمه ترگمان]قوزک پاش به هم خورد وقتی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قوزک پاش به هم خورد وقتی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mother disjointed a duck for cooking.
[ترجمه گوگل]مادر یک اردک را برای آشپزی از هم جدا کرد
[ترجمه ترگمان]مادر افسار گسیخته برای آشپزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادر افسار گسیخته برای آشپزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sally was used to his disjointed, drunken ramblings.
[ترجمه گوگل]سالی به جست و خیزهای آشفته و مستانه اش عادت کرده بود
[ترجمه ترگمان]سلی به حرف های بی ربط و بی ربط خود عادت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سلی به حرف های بی ربط و بی ربط خود عادت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The film was so disjointed that I couldn't tell you what the story was about.
[ترجمه گوگل]فیلم به قدری از هم گسیخته بود که نمی توانستم به شما بگویم داستان درباره چیست
[ترجمه ترگمان]فیلم خیلی بی ربط بود که نمی توانستم به شما بگویم داستان درباره چه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فیلم خیلی بی ربط بود که نمی توانستم به شما بگویم داستان درباره چه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He is rather disjointed when he ad-libs.
[ترجمه گوگل]او در هنگام تبلیغ نسبتاً از هم گسیخته است
[ترجمه ترگمان]او تقریبا با خط خرچنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تقریبا با خط خرچنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He gave a rather disjointed account of his experience in the jungle.
[ترجمه گوگل]او گزارش نسبتاً نامرتبطی از تجربه خود در جنگل ارائه داد
[ترجمه ترگمان]او شرح مختصری از تجارب خود در جنگل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او شرح مختصری از تجارب خود در جنگل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Burley was critical of his team's disjointed performance.
[ترجمه گوگل]برلی از عملکرد ناهماهنگ تیمش انتقاد داشت
[ترجمه ترگمان]برلی از عملکرد گسیخته تیم خود انتقاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برلی از عملکرد گسیخته تیم خود انتقاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The novel suffers from a disjointed plot and pale, insignificant characters.
[ترجمه گوگل]رمان از یک طرح از هم گسیخته و شخصیت های کم رنگ و بی اهمیت رنج می برد
[ترجمه ترگمان]رمان از یک طرح جسته گریخته، و شخصیت های بی اهمیت و بی اهمیت، رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رمان از یک طرح جسته گریخته، و شخصیت های بی اهمیت و بی اهمیت، رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He disjointed from his family.
[ترجمه گوگل]او از خانواده اش جدا شد
[ترجمه ترگمان]او از خانواده اش جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او از خانواده اش جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The book is, however, not disjointed and the chapters are uniform in presentation and carefully edited.
[ترجمه گوگل]با این حال، کتاب از هم گسیخته نیست و فصلها در ارائه یکنواخت و با دقت ویرایش شدهاند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کتاب با هم تناقض نداشته و بخش ها در معرفی یک سان هستند و به دقت ویرایش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کتاب با هم تناقض نداشته و بخش ها در معرفی یک سان هستند و به دقت ویرایش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید