disinterestedly


بیغرضانه، ازروی بی طرفی یابی علاقگی

جمله های نمونه

1. The giant palms lining the road inspected me disinterestedly as I coasted along trying to find the Alcade Apartments.
[ترجمه گوگل]نخل‌های غول‌پیکری که روی جاده قرار گرفته بودند، در حالی که سعی می‌کردم آپارتمان‌های آلکید را پیدا کنم، بی‌علاقه مرا بازرسی کردند
[ترجمه ترگمان]همان طور که در طول راه به طرف جاده دویدم و سعی کردم آپارتمان جدیدم را پیدا کنم، از این طرف به طرف جاده حرکت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Almost disinterestedly, she turned the paper over, and gave a gasp of shock, her heart missing a beat.
[ترجمه گوگل]تقریباً بی‌علاقه، کاغذ را برگرداند، و نفسش شوکه شد، در حالی که قلبش تپش نداشت
[ترجمه ترگمان]او در حالی که قلبش می تپید، کاغذ را ورق زد و از شدت تعجب نفسش بند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Few people behave disinterestedly in life.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم در زندگی بی علاقه رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد کمی در زندگی disinterestedly هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He decided the case disinterestedly.
[ترجمه گوگل]او بدون علاقه به این پرونده تصمیم گرفت
[ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسید که این کار را به نفع خود انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But, in addition, it is the foundation for practical results that would not have been reached if this knowledge had not been sought disinterestedly .
[ترجمه گوگل]اما، علاوه بر این، پایه و اساس نتایج عملی است که اگر این دانش بی‌علاقه جستجو نمی‌شد، به دست نمی‌آمد
[ترجمه ترگمان]اما علاوه بر این، این پایه و اساس نتایج عملی است که اگر این دانش برای disinterestedly بکار نرفته است، به دست نیامده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with lack of interest; impartially, objectively

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : disinterest
✅️ صفت ( adjective ) : disinterested
✅️ قید ( adverb ) : disinterestedly

بپرس