disinter

/ˌdɪsɪnˈtɜːrr//ˌdɪsɪnˈtɜː/

معنی: از خاک در اوردن، نبش کردن
معانی دیگر: نبش قبر کردن، از گور درآوردن، پرده برداری کردن (از راز)، افشا کردن، رو کردن، از بوته فراموشی یا گمنامی دراوردن

جمله های نمونه

1. The corpse was disinterred and re-examined by the coroner.
[ترجمه گوگل]جسد متلاشی شد و مجدداً توسط پزشکی قانونی معاینه شد
[ترجمه ترگمان]جسد توسط پزشک قانونی مورد بررسی قرار گرفت و توسط پزشک قانونی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The president's memoir disinterred a past era.
[ترجمه گوگل]خاطرات رئیس جمهور دوران گذشته را از بین برد
[ترجمه ترگمان]خاطرات رئیس جمهور در دوران گذشته آن ها را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The court granted him permission to disinter the body.
[ترجمه گوگل]دادگاه به او اجازه تجزیه جسد را داد
[ترجمه ترگمان]دادگاه به او اجازه داد جسد را تخلیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bones were disinterred and moved to a burial site.
[ترجمه گوگل]استخوان ها جدا شده و به محل دفن منتقل شدند
[ترجمه ترگمان]استخوان ها را از بین بردند و به محل دفن منتقل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The committee disinterred a few old studies done by the predecessors to prove their point.
[ترجمه گوگل]کمیته، چند مطالعه قدیمی را که توسط پیشینیان انجام شده بود، برای اثبات نظر خود از بین برد
[ترجمه ترگمان]این کمیته تعداد کمی از مطالعات قبلی را که توسط پیشینیان انجام شده بود را کنار زدند تا نقطه نظرات خود را اثبات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She disinterred two frozen TV dinners from the freezer.
[ترجمه گوگل]او دو شام تلویزیونی یخ زده را از فریزر جدا کرد
[ترجمه ترگمان]اون دوتا شام از فریزر رو کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They disinterred a corpse from the grave.
[ترجمه گوگل]آنها جسدی را از قبر بیرون آوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها جسد یک جسد را از قبر بیرون کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It took two additional tractors to disinter the float and permit Hirt and Channing to go on with the show.
[ترجمه گوگل]دو تراکتور اضافی لازم بود تا شناور را از بین ببرند و به هیرت و چانینگ اجازه دهند تا به نمایش ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]دو دستگاه تراکتور دیگر برای took کردن the و اجازه دادن به \"چنینگ\" و \"چنینگ\" (چنینگ show)و \"چنینگ\" (چنینگ show)\"(with)و\" چنینگ \"(چنینگ show)\" (with show)و \"چنینگ\" (چنینگ show)\"(with show)و\" چنینگ \" (
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A few yards further on they disinterred Wilkinson.
[ترجمه گوگل]چند یاردی جلوتر، ویلکینسون را متلاشی کردند
[ترجمه ترگمان]چند متر دورتر از آن ها Wilkinson را کنار کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bodies are disinterred, and a colourful gala is held.
[ترجمه گوگل]اجساد متلاشی شده اند و یک جشن رنگارنگ برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]این اجساد را از بین می برند و یک جشن رنگارنگ برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, a clever female sends disinter from which however a potential market, obtained the result of arrogant person.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک زن باهوش، تفکیک کننده می فرستد که با این حال یک بازار بالقوه، نتیجه یک فرد مغرور را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک زن باهوش disinter را می فرستد که با این حال یک بازار بالقوه نتیجه یک فرد مغرور را بدست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only then was it time to disinter the archaic weapons of the tribe.
[ترجمه گوگل]تنها پس از آن زمان از بین بردن سلاح های قدیمی قبیله فرا رسید
[ترجمه ترگمان]تنها وقت آن بود که سلاح های کهنه قبیله را از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The obvious solution is to disinter the graveyards and begin burning the skeletons posthaste .
[ترجمه گوگل]راه حل واضح این است که قبرستان ها را از بین ببریم و بعد از عجله اسکلت ها را بسوزانیم
[ترجمه ترگمان]راه حلی که واضح است این است که به قبرستان ها بروند و اسکلت های posthaste را آتش بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, a clever female disinter from which however a potential market, obtained the result of arrogant person.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک زن باهوش متلاشی کننده که هر چند یک بازار بالقوه از آن، نتیجه یک فرد متکبر را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک disinter زن باهوش که با این حال یک بازار بالقوه است نتیجه یک فرد مغرور را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از خاک در اوردن (فعل)
excavate, disinter, exhume

نبش کردن (فعل)
disinter

انگلیسی به انگلیسی

• exhume, unearth
if you disinter something, you start using it again after it has not been used for a long time; often used humorously.
when a dead body is disinterred, it is dug up from out of the ground.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To dig up something that has been buried ⛏️
🔍 مترادف: Unearth
✅ مثال: The archaeologists were excited to disinter ancient artifacts from the site.

بپرس