1. The question was whether the administration's disinflation program would be seen to be succeeding before disappointment with its failure made the demand for income policy irresistible.
[ترجمه گوگل]سوال این بود که آیا برنامه کاهش تورم دولت قبل از اینکه ناامیدی از شکست آن تقاضا برای سیاست درآمد را غیرقابل مقاومت کند، موفق بوده است؟
[ترجمه ترگمان]سوال این بود که آیا برنامه disinflation دولت قبل از ناامیدی از عدم موفقیت این برنامه موفق خواهد شد یا خیر، تقاضا برای سیاست درآمد غیرقابل مقاومت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوال این بود که آیا برنامه disinflation دولت قبل از ناامیدی از عدم موفقیت این برنامه موفق خواهد شد یا خیر، تقاضا برای سیاست درآمد غیرقابل مقاومت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This suggests that disinflation is proceeding rapidly.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که کاهش تورم به سرعت در حال انجام است
[ترجمه ترگمان] این نشون میده که \"disinflation\" داره سریع پیش میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نشون میده که \"disinflation\" داره سریع پیش میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We concur with this medium-term outlook of disinflation, although CPI inflation in the coming months could remain above 5%.
[ترجمه گوگل]ما با این چشمانداز میانمدت کاهش تورم موافق هستیم، اگرچه تورم CPI در ماههای آینده میتواند بالای 5 درصد باقی بماند
[ترجمه ترگمان]ما با این چشم انداز متوسط از disinflation هم نظر هستیم، اگرچه شاخص تورم در ماه های آینده می تواند بیش از ۵ درصد باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما با این چشم انداز متوسط از disinflation هم نظر هستیم، اگرچه شاخص تورم در ماه های آینده می تواند بیش از ۵ درصد باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We'll also learn why disinflation, a reduction in the inflation rate, is often very difficult.
[ترجمه گوگل]همچنین خواهیم آموخت که چرا کاهش تورم، کاهش نرخ تورم، اغلب بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]همچنین یاد می گیریم که چرا disinflation، کاهش نرخ تورم، اغلب بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همچنین یاد می گیریم که چرا disinflation، کاهش نرخ تورم، اغلب بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. At the United States Federal Reserve, Paul Volcker engineered a sustained and successful process of disinflation beginning in 197
[ترجمه گوگل]در فدرال رزرو ایالات متحده، پل ولکر یک فرآیند پایدار و موفق از کاهش تورم را طراحی کرد که از سال 197 آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در ایالات متحده آمریکا پل Volcker یک فرآیند موفق و موفق of را از ۱۹۷ آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در ایالات متحده آمریکا پل Volcker یک فرآیند موفق و موفق of را از ۱۹۷ آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. the Fed has signalled easier policy with quantitative easing proposed to stem steady disinflation.
[ترجمه گوگل]فدرال رزرو برای جلوگیری از کاهش تورم ثابت، سیاست آسان تری را با تسهیل کمی پیشنهاد کرده است
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی از سیاست ساده تر با تسهیل کمی پیشنهاد شده برای جلوگیری از رشد پایدار خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی از سیاست ساده تر با تسهیل کمی پیشنهاد شده برای جلوگیری از رشد پایدار خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A common mistake is to assume that falling export prices mean that China is exporting disinflation, whereas rising export prices imply it is exporting inflation.
[ترجمه گوگل]یک اشتباه رایج این است که فرض کنیم کاهش قیمتهای صادراتی به این معنی است که چین در حال کاهش تورم است، در حالی که افزایش قیمتهای صادراتی به معنای صادرات تورم است
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه رایج این است که فرض کنیم کاهش قیمت صادرات به این معنا است که چین صادرات disinflation را صادر می کند در حالی که افزایش قیمت صادرات نشان دهنده صادرات تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه رایج این است که فرض کنیم کاهش قیمت صادرات به این معنا است که چین صادرات disinflation را صادر می کند در حالی که افزایش قیمت صادرات نشان دهنده صادرات تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That includes the high point, in 1980, when it hit 14%, and several periods of disinflation, when inflation hovered around 1% and prices remained steady.
[ترجمه گوگل]این شامل نقطه اوج، در سال 1980، زمانی که به 14% رسید، و چندین دوره کاهش تورم، زمانی که تورم در حدود 1% بود و قیمت ها ثابت ماند، می شود
[ترجمه ترگمان]این شامل نقطه اوج، در ۱۹۸۰، زمانی که به ۱۴ % و چندین دوره disinflation می رسد، زمانی که تورم حدود ۱ % و قیمت ها ثابت مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این شامل نقطه اوج، در ۱۹۸۰، زمانی که به ۱۴ % و چندین دوره disinflation می رسد، زمانی که تورم حدود ۱ % و قیمت ها ثابت مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Money held by households and firms is contracting - a harbinger of disinflation and slump.
[ترجمه گوگل]پول نگهداری شده توسط خانوارها و شرکت ها در حال انقباض است - منادی کاهش تورم و رکود است
[ترجمه ترگمان]پول نگهداری شده توسط خانوارها و شرکت ها قراردادی است - قاصد disinflation و رکود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پول نگهداری شده توسط خانوارها و شرکت ها قراردادی است - قاصد disinflation و رکود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Assuming the global recovery remains on track, this bout of disinflation will probably dissipate by early next year.
[ترجمه گوگل]با فرض اینکه بهبود جهانی در مسیر خود باقی بماند، این دوره کاهش تورم احتمالا تا اوایل سال آینده از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه بازیابی جهانی همچنان در مسیر خود باقی بماند، احتمالا این مسابقه در اوایل سال آینده از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه بازیابی جهانی همچنان در مسیر خود باقی بماند، احتمالا این مسابقه در اوایل سال آینده از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Yet a sharp recent retreat in commodity prices, which has seen oil prices plunge some $20 in just three weeks to around $6 suggests the disinflation trend is likely to persist.
[ترجمه گوگل]با این حال، عقب نشینی شدید اخیر در قیمت کالاها، که شاهد کاهش قیمت نفت در حدود 20 دلار در عرض تنها سه هفته به حدود 6 دلار بود، نشان می دهد که روند کاهش تورم احتمالاً ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]با این وجود، کاهش شدید قیمت کالاها، که شاهد کاهش قیمت نفت در حدود ۲۰ دلار در عرض سه هفته به حدود ۶ دلار بوده است، نشان می دهد که گرایش disinflation همچنان پابرجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این وجود، کاهش شدید قیمت کالاها، که شاهد کاهش قیمت نفت در حدود ۲۰ دلار در عرض سه هفته به حدود ۶ دلار بوده است، نشان می دهد که گرایش disinflation همچنان پابرجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The issue at this stage is not whether we have the tools to help support economic activity and guard against disinflation.
[ترجمه گوگل]مسئله در این مرحله این نیست که آیا ابزارهایی برای حمایت از فعالیت های اقتصادی و محافظت در برابر کاهش تورم داریم یا خیر
[ترجمه ترگمان]مساله در این مرحله این نیست که آیا ما ابزار لازم برای کمک به حمایت از فعالیت اقتصادی و حفاظت در برابر disinflation را داریم یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مساله در این مرحله این نیست که آیا ما ابزار لازم برای کمک به حمایت از فعالیت اقتصادی و حفاظت در برابر disinflation را داریم یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The third "new normal" condition, after shifts in consumption and exchange rates, is disinflation.
[ترجمه گوگل]سومین شرایط «عادی جدید» پس از تغییر در مصرف و نرخ ارز، کاهش تورم است
[ترجمه ترگمان]سومین وضعیت \"نرمال\" بعد از تغییر در نرخ مصرف و نرخ ارز، disinflation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سومین وضعیت \"نرمال\" بعد از تغییر در نرخ مصرف و نرخ ارز، disinflation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. At this juncture, the risk of either an undesirable rise in inflation or of significant further disinflation seems low. Of course, the Federal Reserve will monitor price developments closely.
[ترجمه گوگل]در این مقطع، خطر افزایش نامطلوب تورم یا کاهش شدید تورم بیشتر کم به نظر می رسد البته فدرال رزرو تحولات قیمت ها را از نزدیک زیر نظر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در این موقعیت، خطر افزایش نا مطلوب تورم و یا تورم بیشتر قابل توجه به نظر می رسد البته، بانک مرکزی فدرال بر توسعه قیمت ها از نزدیک نظارت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این موقعیت، خطر افزایش نا مطلوب تورم و یا تورم بیشتر قابل توجه به نظر می رسد البته، بانک مرکزی فدرال بر توسعه قیمت ها از نزدیک نظارت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید