1. his disinclination to reading arose early in life
بی میلی او به کتاب خواندن از همان اوایل عمرش آغاز شد.
2. He has a disinclination for work.
[ترجمه گوگل]او تمایلی به کار ندارد
[ترجمه ترگمان]بی میل است کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بی میل است کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was a general disinclination to return to the office after lunch.
[ترجمه گوگل]یک بی میلی عمومی برای بازگشت به دفتر بعد از ناهار وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار ملاقاتی برای برگشتن به دفتر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار ملاقاتی برای برگشتن به دفتر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I'm afraid I have quite a disinclination to retire on a pension.
[ترجمه گوگل]من می ترسم که کاملاً تمایلی به بازنشستگی با حقوق بازنشستگی داشته باشم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بی میل نیستم که با حقوق بازنشستگی بازنشسته بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بی میل نیستم که با حقوق بازنشستگی بازنشسته بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He felt a disinclination to take music lessons.
[ترجمه گوگل]او احساس بی میلی به درس موسیقی می کرد
[ترجمه ترگمان]احساس عدم تمایل به گرفتن درس های موسیقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]احساس عدم تمایل به گرفتن درس های موسیقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The problem of overcoming the disinclination to practice.
[ترجمه گوگل]مشکل غلبه بر بی میلی به تمرین
[ترجمه ترگمان]مشکل غلبه بر عدم تمایل به عمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکل غلبه بر عدم تمایل به عمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. How can I conquer my disinclination to meet people?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم بی میلی خود را برای ملاقات با مردم غلبه کنم؟
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم بی میل باشم که disinclination را ملاقات کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم بی میل باشم که disinclination را ملاقات کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His disinclination for modesty is well known.
[ترجمه گوگل]عدم تمایل او به حیا مشهور است
[ترجمه ترگمان]بی میلی او به تواضع، به خوبی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بی میلی او به تواضع، به خوبی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. How to accomplish to the thing of disinclination distain?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان به چیزی که از تمایلات ناراضی است دست یافت؟
[ترجمه ترگمان]چه جوری با این disinclination سر و کار پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه جوری با این disinclination سر و کار پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I am afraid I have quite a disinclination to retire on a pension.
[ترجمه گوگل]می ترسم کاملاً تمایلی به بازنشستگی با حقوق بازنشستگی داشته باشم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بی میل نیستم که با حقوق بازنشستگی بازنشسته بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بی میل نیستم که با حقوق بازنشستگی بازنشسته بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. That reflects a very British disinclination to shell out on management training.
[ترجمه گوگل]این نشاندهنده بیمیلی بریتانیاییها برای هزینهکردن در مورد آموزش مدیریت است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده عدم تمایل بسیار انگلیسی به شرکت در آموزش مدیریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده عدم تمایل بسیار انگلیسی به شرکت در آموزش مدیریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. How be interested in the thing of disinclination?
[ترجمه گوگل]چگونه به چیز بی میلی علاقه مند شوید؟
[ترجمه ترگمان]چه طور به این کار علاقه مند می شوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه طور به این کار علاقه مند می شوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He felt a [ some ] disinclination to take music lessons.
[ترجمه گوگل]او احساس میکرد [برخی] تمایلی به شرکت در درس موسیقی نداشت
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که تمایل به گرفتن درس های موسیقی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که تمایل به گرفتن درس های موسیقی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Many players call pair of other sport disinclination, the hope is resumptive remaining sum, or win corresponding compensation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بازیکنان یک جفت ورزش دیگر را بیمیل مینامند، امیدوارند مبلغ باقیمانده مجدد باشد یا غرامت مربوطه را دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بازیکنان یک جفت از ورزش کاران ورزشی دیگر را بی میل می دانند، امید مجموع باقیمانده است، یا جبران مربوطه را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بازیکنان یک جفت از ورزش کاران ورزشی دیگر را بی میل می دانند، امید مجموع باقیمانده است، یا جبران مربوطه را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید