disillusionment

/ˌdɪsəˈluːʒənmənt//ˌdɪsɪˈluːʒnmənt/

توهم زدایی، آرمان زدایی، دل سردی، سرخوردگی، سرخوردگی the disillusionment of the youth at the way the university was run دلسردی جوانان نسبت به طرز ادارهی دانشگاه her disillusionment with communism started during her trip to cuba سرخوردگی او نسبت به کمونیسیم طی سفرش به کوبا آغاز شد

جمله های نمونه

1. her disillusionment with communism started during her trip to cuba
سرخوردگی او نسبت به کمونیسیم طی سفرش به کوبا آغاز شد.

2. the disillusionment of the youth at the way the university was run
دلسردی جوانان نسبت به طرز اداره ی دانشگاه

3. Her theory is that disillusionment with employment leads to reappraisal of career goals.
[ترجمه گوگل]نظریه او این است که سرخوردگی از شغل منجر به ارزیابی مجدد اهداف شغلی می شود
[ترجمه ترگمان]نظریه او این است که سرخوردگی از کار منجر به ارزیابی مجدد اهداف شغلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is growing public disillusionment with the present system of government.
[ترجمه گوگل]ناامیدی عمومی نسبت به سیستم کنونی حکومتی رو به افزایش است
[ترجمه ترگمان]با سیستم کنونی دولت، سرخوردگی عمومی رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is widespread disillusionment with the present government.
[ترجمه گوگل]ناامیدی گسترده ای از دولت فعلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با دولت کنونی سرخوردگی گسترده ای وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is increasing disillusionment with the government.
[ترجمه گوگل]ناامیدی از دولت در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]افزایش سرخوردگی از دولت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is increasing evidence of disillusionment among middle managers which goes beyond the long-established mid-career crisis literature.
[ترجمه گوگل]شواهد فزاینده‌ای مبنی بر سرخوردگی در میان مدیران میانی وجود دارد که فراتر از ادبیات طولانی مدت بحران در اواسط شغلی است
[ترجمه ترگمان]شواهد رو به رشدی از سرخوردگی در میان مدیران میانی وجود دارد که فراتر از پیشینه بحران در اواسط دوران بحران پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Excitement fades to disillusionment, and so another piece of technology goes to gather dust on a storeroom shelf.
[ترجمه گوگل]هیجان تا حد ناامیدی محو می‌شود، و بنابراین تکه‌ای دیگر از فناوری به جمع‌آوری گرد و غبار در قفسه انبار می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]هیجان به سرخوردگی تبدیل می شود، و بنابراین یک قطعه دیگر از فن آوری برای گرد هم آوردن گرد و غبار در یک انبار انبار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, Netanyahu seriously underestimated the level of disillusionment his policies, and broken promises, had provoked.
[ترجمه گوگل]با این حال، نتانیاهو به طور جدی سطح سرخوردگی را که سیاست‌هایش و وعده‌های ناقص برانگیخته بود، دست کم گرفت
[ترجمه ترگمان]با این حال، نتانیاهو به طور جدی سطح نا امیدی را که سیاست هایش، و قول های شکسته شده را نادیده گرفته بود، دست کم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The early volumes were not without bitterness and disillusionment, but such a note of alienation was never heard so clearly.
[ترجمه گوگل]جلدهای اولیه خالی از تلخی و سرخوردگی نبودند، اما چنین نت بیگانگی هرگز به این وضوح شنیده نشد
[ترجمه ترگمان]جلدهای اولیه فاقد تلخی و توهم بودند، اما چنین یادداشتی از alienation هرگز به وضوح شنیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Usually behind these is disillusionment and disappointment with oneself.
[ترجمه گوگل]معمولاً پشت اینها سرخوردگی و ناامیدی از خود است
[ترجمه ترگمان]معمولا پشت این ها سرخوردگی و ناامیدی از خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again, I experienced some disillusionment, for Philip was not as I had imagined him to be.
[ترجمه گوگل]باز هم کمی سرخوردگی را تجربه کردم، زیرا فیلیپ آنطور که تصور می کردم نبود
[ترجمه ترگمان]بار دیگر، من به قدری توهم زدم، چون فیلیپ آن طور که تصور کرده بودم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Disillusionment sets in, of course, and back he comes.
[ترجمه گوگل]البته ناامیدی وارد می‌شود و او برمی‌گردد
[ترجمه ترگمان]البته توهم ادامه دارد و برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the October 1979 coup, disillusionment with the possibility of achieving reform through participation in the new government rapidly set in.
[ترجمه گوگل]پس از کودتای اکتبر 1979، ناامیدی از امکان دستیابی به اصلاحات از طریق مشارکت در دولت جدید به سرعت آغاز شد
[ترجمه ترگمان]پس از کودتای اکتبر ۱۹۷۹، سرخوردگی از امکان دستیابی به اصلاحات از طریق مشارکت در دولت جدید به سرعت اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• release from misbelief, disenchantment, freedom from illusion
disillusionment is the feeling of disappointment you have when you discover that someone or something is not as good as you thought.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The feeling of disappointment after realizing that something is not as good as expected 💔😔
🔍 مترادف: Disenchantment
✅ مثال: His disillusionment with the corporate world grew after he faced countless ethical issues.
سَرخوردگی
سرخوردگی. دلسردی. ناامیدی. یاس
مثال:
the disillusionment of the youth at the way the university was run
سرخوردگی {و یاس} جوانها به سبب نحوه اداره دانشگاه
دلخوری - یاس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disillusion
✅️ اسم ( noun ) : disillusion / disillusionment
✅️ صفت ( adjective ) : disillusioned
✅️ قید ( adverb ) : _
سر عقل آمدن. از توهم قبلی رها شدن
ناامیدی، دلسردی
سر خوردگی
The feeling of disappointment when the truth hits you hard and you find out that something isn't as good as you believed to be and you get
This is not so bad though. . since you get freed of illusion
ضد حال خوردن. سرخوردگی، disillusionment with her marriage یعنی سرخوردگیش در ازدواج.
هیبت شکنی،

بپرس