disillusion

/ˌdɪsəˈluːʒn̩//ˌdɪsɪˈluːʒn̩/

آرمان زدایی کردن، تو ذوق کسی زدن، ناامید و دلسرد کردن، سرخورده کردن، از شیفتگی درآوردن، توهم زدایی کردن، کژانگار زدایی کردن، از اشتباه درآوردن، رهایی از شیفتگی، وارستگی از اغفال، بیداری از خواب و خیال، رفع اوهام

جمله های نمونه

1. I'd hate to be the one to disillusion him.
[ترجمه مهرداد] از اینکه من او را دلسرد کنم متنفرم.
|
[ترجمه گوگل]من دوست دارم کسی باشم که او را ناامید کند
[ترجمه ترگمان]متنفرم که کسی باشم که او را disillusion
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hate to disillusion you, but your chances of winning are practically zero.
[ترجمه Qoudrat] دوست ندارم تو را دلسرد کنم ، اما عملا بخت پیروزی شما صفر است
|
[ترجمه گوگل]من از اینکه شما را ناامید کنم متنفرم، اما شانس شما برای برنده شدن عملاً صفر است
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما شانس برنده شدن تقریبا صفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I hate to/I'm sorry to disillusion you, but pregnancy is not always wonderful - I was sick every day for six months.
[ترجمه گوگل]از اینکه شما را ناامید کردم متنفرم/متاسفم، اما بارداری همیشه عالی نیست - من به مدت شش ماه هر روز بیمار بودم
[ترجمه ترگمان]از این متنفرم که تو را ناامید کنم، اما حاملگی همیشه عالی نیست من هر روز شش ماه مریض بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I hate to disillusion you, but I don't think she's coming back.
[ترجمه گوگل]من از اینکه تو را ناامید کنم متنفرم، اما فکر نمی کنم او برگردد
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما فکر نمی کنم که او برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I hate to disillusion you, but not everyone is as honest as you.
[ترجمه گوگل]من از اینکه تو را ناامید کنم متنفرم، اما همه به اندازه تو صادق نیستند
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما همه مثل تو صادق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is disillusion with established political parties.
[ترجمه گوگل]از احزاب سیاسی مستقر ناامیدی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با احزاب سیاسی تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a sense of anticipatory disillusion among those who recall how the high hopes of 1986 were dashed.
[ترجمه گوگل]در میان کسانی که به یاد می آورند چگونه امیدهای زیاد سال 1986 بر باد رفت، احساس ناامیدی پیش بینی کننده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درکی از شکست پیش بینی در بین کسانی وجود دارد که به یاد می آورند چگونه امیدهای سال ۱۹۸۶ با شکست مواجه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I hate to disillusion you, but you'll probably never get your money back from them.
[ترجمه گوگل]من از اینکه شما را ناامید کنم متنفرم، اما احتمالاً هرگز پول خود را از آنها پس نخواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که ناراحتت کنم، اما احتمالا هیچ وقت پولت را از آن ها پس نمی گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Paradoxically, the other major beneficiary from apparent disillusion with the established parties was the far right Front national.
[ترجمه گوگل]به طرز متناقضی، دیگر ذینفع عمده از سرخوردگی آشکار از احزاب مستقر، جبهه ملی راست افراطی بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که دیگر ذی نفع اصلی از disillusion آشکار با احزاب ثابت جبهه راست بسیار درست ملی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Public disillusion has hastened the eclipse.
[ترجمه گوگل]ناامیدی عمومی باعث تسریع در کسوف شده است
[ترجمه ترگمان]سرخوردگی عمومی خورشید گرفتگی را تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But despite enthusiasm and hard work, disappointment and disillusion are the main reward.
[ترجمه گوگل]اما با وجود اشتیاق و سخت کوشی، ناامیدی و سرخوردگی پاداش اصلی است
[ترجمه ترگمان]اما با وجود شور و شوق و سخت کوشی، ناامیدی و سرخوردگی، پاداش اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Disillusion was etched on the child's face.
[ترجمه گوگل]ناامیدی روی صورت کودک نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]روی صورت کودک حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hate to disillusion him.
[ترجمه گوگل]من از اینکه او را ناامید کنم متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که او را ناامید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This disillusion causes one to feel neglected, slighted, rejected, etc.
[ترجمه گوگل]این سرخوردگی باعث می شود فرد احساس غفلت، نادیده گرفتن، طرد شدن و غیره کند
[ترجمه ترگمان]این سرخوردگی باعث می شود که فرد احساس غفلت، بی توجهی، رد کردن و غیره را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• freedom from illusion
disappoint, destroy an illusion, free from illusion
if something disillusions you, it makes you realize that something is not as good as you thought.
disillusion is the same as disillusionment.
see also disillusioned.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disillusion
✅️ اسم ( noun ) : disillusion / disillusionment
✅️ صفت ( adjective ) : disillusioned
✅️ قید ( adverb ) : _
سرخوردگی.
از توهم درآوردن. ناامید و سرخورده کردن .
سر خورده_دلسرد
از خواب غفلت بیدار شدن

بپرس