1. I'd hate to be the one to disillusion him.
[ترجمه مهرداد] از اینکه من او را دلسرد کنم متنفرم.|
[ترجمه گوگل]من دوست دارم کسی باشم که او را ناامید کند[ترجمه ترگمان]متنفرم که کسی باشم که او را disillusion
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I hate to disillusion you, but your chances of winning are practically zero.
[ترجمه Qoudrat] دوست ندارم تو را دلسرد کنم ، اما عملا بخت پیروزی شما صفر است|
[ترجمه گوگل]من از اینکه شما را ناامید کنم متنفرم، اما شانس شما برای برنده شدن عملاً صفر است[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما شانس برنده شدن تقریبا صفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I hate to/I'm sorry to disillusion you, but pregnancy is not always wonderful - I was sick every day for six months.
[ترجمه گوگل]از اینکه شما را ناامید کردم متنفرم/متاسفم، اما بارداری همیشه عالی نیست - من به مدت شش ماه هر روز بیمار بودم
[ترجمه ترگمان]از این متنفرم که تو را ناامید کنم، اما حاملگی همیشه عالی نیست من هر روز شش ماه مریض بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از این متنفرم که تو را ناامید کنم، اما حاملگی همیشه عالی نیست من هر روز شش ماه مریض بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I hate to disillusion you, but I don't think she's coming back.
[ترجمه گوگل]من از اینکه تو را ناامید کنم متنفرم، اما فکر نمی کنم او برگردد
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما فکر نمی کنم که او برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما فکر نمی کنم که او برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I hate to disillusion you, but not everyone is as honest as you.
[ترجمه گوگل]من از اینکه تو را ناامید کنم متنفرم، اما همه به اندازه تو صادق نیستند
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما همه مثل تو صادق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که تو را ناامید کنم، اما همه مثل تو صادق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There is disillusion with established political parties.
[ترجمه گوگل]از احزاب سیاسی مستقر ناامیدی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با احزاب سیاسی تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با احزاب سیاسی تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There is a sense of anticipatory disillusion among those who recall how the high hopes of 1986 were dashed.
[ترجمه گوگل]در میان کسانی که به یاد می آورند چگونه امیدهای زیاد سال 1986 بر باد رفت، احساس ناامیدی پیش بینی کننده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درکی از شکست پیش بینی در بین کسانی وجود دارد که به یاد می آورند چگونه امیدهای سال ۱۹۸۶ با شکست مواجه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درکی از شکست پیش بینی در بین کسانی وجود دارد که به یاد می آورند چگونه امیدهای سال ۱۹۸۶ با شکست مواجه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I hate to disillusion you, but you'll probably never get your money back from them.
[ترجمه گوگل]من از اینکه شما را ناامید کنم متنفرم، اما احتمالاً هرگز پول خود را از آنها پس نخواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که ناراحتت کنم، اما احتمالا هیچ وقت پولت را از آن ها پس نمی گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که ناراحتت کنم، اما احتمالا هیچ وقت پولت را از آن ها پس نمی گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Paradoxically, the other major beneficiary from apparent disillusion with the established parties was the far right Front national.
[ترجمه گوگل]به طرز متناقضی، دیگر ذینفع عمده از سرخوردگی آشکار از احزاب مستقر، جبهه ملی راست افراطی بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که دیگر ذی نفع اصلی از disillusion آشکار با احزاب ثابت جبهه راست بسیار درست ملی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که دیگر ذی نفع اصلی از disillusion آشکار با احزاب ثابت جبهه راست بسیار درست ملی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Public disillusion has hastened the eclipse.
[ترجمه گوگل]ناامیدی عمومی باعث تسریع در کسوف شده است
[ترجمه ترگمان]سرخوردگی عمومی خورشید گرفتگی را تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرخوردگی عمومی خورشید گرفتگی را تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But despite enthusiasm and hard work, disappointment and disillusion are the main reward.
[ترجمه گوگل]اما با وجود اشتیاق و سخت کوشی، ناامیدی و سرخوردگی پاداش اصلی است
[ترجمه ترگمان]اما با وجود شور و شوق و سخت کوشی، ناامیدی و سرخوردگی، پاداش اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما با وجود شور و شوق و سخت کوشی، ناامیدی و سرخوردگی، پاداش اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Disillusion was etched on the child's face.
[ترجمه گوگل]ناامیدی روی صورت کودک نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]روی صورت کودک حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روی صورت کودک حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I hate to disillusion him.
[ترجمه گوگل]من از اینکه او را ناامید کنم متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که او را ناامید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که او را ناامید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This disillusion causes one to feel neglected, slighted, rejected, etc.
[ترجمه گوگل]این سرخوردگی باعث می شود فرد احساس غفلت، نادیده گرفتن، طرد شدن و غیره کند
[ترجمه ترگمان]این سرخوردگی باعث می شود که فرد احساس غفلت، بی توجهی، رد کردن و غیره را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این سرخوردگی باعث می شود که فرد احساس غفلت، بی توجهی، رد کردن و غیره را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید