dishevelled

/dɪˈʃevl̩d//dɪˈʃevl̩d/

پریشان، ژولیده، اشفته، نامرتب

جمله های نمونه

1. The wind dishevelled her hair and skirt.
[ترجمه جلیل ] باد مو ها و دامن او را نا مرتب و به هم ریخته کرد.
|
[ترجمه گوگل]باد موها و دامنش را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]باد موهایش را پریشان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He looked tired, dishevelled and very pale.
[ترجمه گوگل]او خسته، ژولیده و بسیار رنگ پریده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]خسته به نظر می رسید، آشفته و بسیار پریده رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He ran in looking rather dishevelled.
[ترجمه گوگل]او به نظر نسبتا ژولیده وارد شد
[ترجمه ترگمان]با حالتی پریشان به راه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pam arrived late, dishevelled and out of breath.
[ترجمه گوگل]پام دیر رسید، ژولیده و نفس نفس نمی زد
[ترجمه ترگمان] پم \"دیر رسید،\" dishevelled \"و خارج از نفس\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wind dishevelled the newspapers on the table.
[ترجمه گوگل]باد روزنامه های روی میز را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]باد روزنامه ها را به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His tie was askew and his hair dishevelled.
[ترجمه گوگل]کراواتش کج و موهایش ژولیده بود
[ترجمه ترگمان]کراواتش کج شده بود و موهایش ژولیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He marched past the dishevelled double bed, jerked open the nearest window, and climbed outside.
[ترجمه گوگل]از کنار تخت دو نفره ژولیده گذشت، نزدیکترین پنجره را به سرعت باز کرد و از بیرون بالا رفت
[ترجمه ترگمان]از کنار تخت خواب دو نفره بیرون رفت و به سرعت پنجره نزدیک ترین پنجره را باز کرد و از بیرون بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her hair was dishevelled over the pillow, and his dark eyes were tender.
[ترجمه گوگل]موهایش روی بالش ژولیده بود و چشمان تیره اش لطیف بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را ژولیده روی بالش گذاشته بود و چشمان تیره اش لطیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked dishevelled and felt it.
[ترجمه گوگل]ژولیده به نظر می رسید و آن را احساس می کرد
[ترجمه ترگمان]آشفته به نظر می رسید و آن را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was conscious of her rather dishevelled appearance.
[ترجمه گوگل]او از ظاهر نسبتاً ژولیده خود آگاه بود
[ترجمه ترگمان]متوجه ظاهر پریشان او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her hair was dishevelled and her green eyes full of sleep.
[ترجمه گوگل]موهایش ژولیده و چشمان سبزش پر از خواب بود
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده بود و چشمان سبزش پر از خواب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gasping for breath, soaked and dishevelled, Duvall backed away from the doors.
[ترجمه گوگل]دووال با نفس نفس زدن، خیس و ژولیده از درها عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]با نفس بریده نفس، خیس و ژولیده، Duvall از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She sat in the dishevelled shabby glamour of her bedroom and stared out of the window for hours at a time.
[ترجمه گوگل]او در زرق و برق نامرتب اتاق خوابش نشست و ساعت ها به بیرون از پنجره خیره شد
[ترجمه ترگمان]او در حالی پریشان و آشفته در اتاق خوابش نشسته بود و ساعت ها از پنجره بیرون را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One is relaxed, the other dishevelled.
[ترجمه گوگل]یکی آرام است، دیگری ژولیده
[ترجمه ترگمان]یکی استراحت می کند، دیگری dishevelled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unkempt, in disorder; in disarray; untidy
if someone is dishevelled, their appearance is very untidy.

پیشنهاد کاربران

بپرس