dished

/ˈdɪʃt//dɪʃt/

معنی: گود، مقعر
معانی دیگر: به شکل بشقاب

جمله های نمونه

1. the scandal dished his hopes of being elected
آن رسوایی امید او را به انتخاب شدن تبدیل به یاس کرد.

2. the gymnasium has a dished roof
تالار ورزش بام بشقاب مانند دارد.

3. after sampling the soup, he dished a bowl for himself
پس از چشیدن سوپ یک کاسه برای خودش کشید.

4. They dished up a superb meal.
[ترجمه گوگل]آنها یک غذای عالی درست کردند
[ترجمه ترگمان] اونا یه غذای عالی تهیه کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She dished the food onto plates.
[ترجمه گوگل]او غذا را در بشقاب ها ریخت
[ترجمه ترگمان]او غذاها را داخل بشقاب ها تهیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mother dished the food up straight out of the saucepan.
[ترجمه گوگل]مادر غذا را مستقیماً از قابلمه بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]مادر غذا را مستقیما از داخل ماهی تابه بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He sat and dished with his girlfriend.
[ترجمه گوگل]با دوست دخترش نشسته بود و غذا می خورد
[ترجمه ترگمان]او نشسته بود و با دوست دخترش صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teacher dished up the story in a humorous way.
[ترجمه گوگل]معلم داستان را با طنز شرح داد
[ترجمه ترگمان]معلم داستان را به شیوه ای خنده دار بیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She dished out the food.
[ترجمه گوگل]او غذا را برش داد
[ترجمه ترگمان] اون غذا رو تهیه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scandal dished his hopes of being elected.
[ترجمه گوگل]این رسوایی امیدهای او را برای انتخاب شدن از بین برد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی امیدهای او برای انتخاب شدن را بازگو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their jailers dished out their punishment.
[ترجمه گوگل]زندانبانان آنها مجازات آنها را ادا کردند
[ترجمه ترگمان]jailers آن ها را تنبیه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He dished up a lot of useful facts and figures.
[ترجمه گوگل]او حقایق و ارقام مفید زیادی را جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]او انبوهی از حقایق و ارقام مفید را تهیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He dished me out a few vitamin pills.
[ترجمه گوگل]او برای من چند قرص ویتامین داد
[ترجمه ترگمان]اون چند تا قرص ویتامین دی برام فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She dished the old man out of his money.
[ترجمه گوگل]او پیرمرد را از پولش بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]او پیرمرد را از پول خود بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They dished out a bomb shelter.
[ترجمه گوگل]آنها یک پناهگاه بمب ریختند
[ترجمه ترگمان]اونا یه پناه گاه بمب تهیه کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گود (صفت)
deep, dished, cupped

مقعر (صفت)
hollow, concave, dished, incavate

تخصصی

[ریاضیات] مقعر، گود
[پلیمر] تو گود

پیشنهاد کاربران

بپرس