disheartened

/ˌdɪsˈhɑːrtn̩//dɪsˈhɑːtn̩/

(verb transitive) دلسرد کردن، نومید کردن

جمله های نمونه

1. the news that the commander had been shot disheartened the soldiers
خبر تیر خوردن فرمانده سربازان را دلسرد کرد.

2. Don't be disheartened by a single failure.
[ترجمه کوثر] از یک شکست دلسرد نشو
|
[ترجمه گوگل]از یک شکست ناامید نشوید
[ترجمه ترگمان]با یک شکست روبرو نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was beginning to feel very disheartened.
[ترجمه گوگل]او کم کم داشت احساس ناامیدی می کرد
[ترجمه ترگمان]داشت افسرده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Those young men are too easily disheartened by difficulties.
[ترجمه گوگل]آن مردان جوان به راحتی از مشکلات ناامید می شوند
[ترجمه ترگمان]این مردان جوان خیلی زود از مشکلات ناامید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was disheartened at the result.
[ترجمه گوگل]او از نتیجه ناامید شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's easily disheartened by difficulties.
[ترجمه گوگل]او به راحتی از مشکلات ناامید می شود
[ترجمه ترگمان]به راحتی از مشکلات ناامید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was disheartened by their hostile reaction.
[ترجمه گوگل]او از واکنش خصمانه آنها ناامید شد
[ترجمه ترگمان]از عکس العمل خصمانه آن ها دلسرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He felt disheartened at his failure.
[ترجمه گوگل]او از شکست خود احساس ناامیدی کرد
[ترجمه ترگمان]از این کار نومید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The peasants were dismally disheartened by the long drought.
[ترجمه گوگل]دهقانان از خشکسالی طولانی مأیوس شده بودند
[ترجمه ترگمان]دهقانان از خشکسالی دراز نومید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. News of another job rejection disheartened her badly.
[ترجمه گوگل]خبر رد شدن شغل دیگری او را به شدت ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]خبر یکی دیگر از مشاغل به شدت او را ناامید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was very disheartened by the results of the test.
[ترجمه گوگل]او از نتایج آزمایش بسیار ناامید شد
[ترجمه ترگمان]او از نتایج آزمایش ها ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The feeble applause disheartened us.
[ترجمه گوگل]تشویق ضعیف ما را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]صدای تشویق feeble ما را دلسرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Disheartened, she gathered her things together, locked the door behind her and drove home. Free agent, indeed!
[ترجمه گوگل]ناامید، وسایلش را جمع کرد، در را پشت سرش قفل کرد و به خانه رفت نماینده آزاد، در واقع!
[ترجمه ترگمان]سپس وسایلش را جمع کرد و در را پشت سرش بست و به خانه برگشت راستی مامور آزاد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spent his days at home, too disheartened to even turn on his computer.
[ترجمه گوگل]او روزهایش را در خانه سپری می کرد، آنقدر ناامید بود که حتی کامپیوترش را هم روشن نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او روزه ای خود را در خانه به سر برد، و نمی خواست کامپیوترش را عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• discouraged, depressed, dispirited
if you are disheartened, you feel disappointed and have less hope or confidence than you used to.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dishearten
✅️ اسم ( noun ) : disheartenment
✅️ صفت ( adjective ) : disheartening / disheartened
✅️ قید ( adverb ) : _
مأیوس
Disappointed. . .
دلسرد
دل مُرده و دلسرد

بپرس