dishcloth

/ˈdɪʃklɒθ//ˈdɪʃklɒθ/

معنی: کهنهء ظرف شویی، کهنه ظرف شویی
معانی دیگر: کهنه ی ظرفشویی، پارچه ای که با آن ظرف می شویند، قاب دستمال

جمله های نمونه

1. She sighed and flicked a dishcloth at the counter.
[ترجمه گوگل]آهی کشید و دستمالی را روی پیشخوان تکان داد
[ترجمه ترگمان]آهی کشید و پارچه ای را روی پیشخوان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your dishcloth can harbour many germs.
[ترجمه گوگل]پارچه ظرف شما می تواند حاوی میکروب های زیادی باشد
[ترجمه ترگمان]حوله شما می توانند مقدار زیادی از میکروب را به دست بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are potentially more germs on a dishcloth than there are in an average pedal bin - so disinfect cloths regularly.
[ترجمه گوگل]به طور بالقوه تعداد میکروب‌ها روی یک پارچه ظرفشویی بیشتر از یک سطل پدالی معمولی است - بنابراین پارچه‌ها را مرتب ضدعفونی کنید
[ترجمه ترگمان]به طور بالقوه germs بیشتری روی پارچه dishcloth وجود دارد تا این که در یک پدال گاز معمولی، به طور مرتب برای ضد عفونی کردن لباس ها ضد عفونی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was like an old dishcloth by the time I was finished.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که کارم تمام شد مثل یک دستمال ظرفشویی قدیمی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی کارم تمام شد مثل کهنه dishcloth کهنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He looked like a badly washed dishcloth.
[ترجمه گوگل]او شبیه یک دستمال ظرفشویی بد شسته شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او ظرف سوپ کهنه را می شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I feel shattered Lord Like a wrung-out dishcloth Having to deal so suddenly With another's grief.
[ترجمه گوگل]احساس می‌کنم در هم شکسته شده‌ام، خداوند، مانند یک پارچه ظرف ساییده شده، که باید ناگهان با غم دیگری کنار بیایم
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که لرد لاس مثل پاره پوره یک تکه پارچه کهنه مچاله شده برای این که ناگهان با غم دیگری کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Typically stockinette is used as a dishcloth and for most general cleaning purposes.
[ترجمه گوگل]معمولاً جوراب ساق بلند به عنوان دستمال ظرفشویی و برای اکثر اهداف کلی تمیز کردن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول stockinette به عنوان a و برای اکثر مصارف کلی تمیز کردن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I got the dishcloth andscrubbed Edgar's nose and mouth, affirming It'served him right for meddling.
[ترجمه گوگل]من پارچه ظرف را گرفتم و بینی و دهان ادگار را تمیز کردم و تأیید کردم که برای مداخله او مناسب است
[ترجمه ترگمان]من حوله و دهان و دهان ادگار را برداشتم و به او ثابت کردم که حق دخالت او را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I got the dishcloth spitefully scrubbed Edgar's nose mouth, affirming It'served him right for meddling.
[ترجمه گوگل]من دستمال ظرفشویی را با کینه توزی دهان بینی ادگار را تمیز کردم و تأیید کردم که برای مداخله او مناسب است
[ترجمه ترگمان]من کیسه پارچه ای را برداشتم و با عصبانیت دهان و بینی ادگار را پاک کردم و او را برای دخالت در این کار بازداشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She soaked her dishcloth in some diluted disinfectant.
[ترجمه گوگل]او پارچه ظرفش را در مقداری ضدعفونی کننده رقیق خیس کرد
[ترجمه ترگمان]با کمی داروی ضد عفونی اشک هایش را خیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the curtain is dirtier, usable dishcloth dips in the scour that leave cleans some of Wen Shuirong, hartshorn of usable also a few is brushed.
[ترجمه گوگل]اگر پرده کثیف‌تر است، پارچه‌های قابل استفاده در آبشستگی فرو می‌روند که مقداری از ون شویرونگ را پاک می‌کند
[ترجمه ترگمان]اگر پرده ها کثیف باشند، کهنه dishcloth قابل استفاده در the که برخی از ون Shuirong را تمیز می کند، hartshorn قابل استفاده نیز کمی شانه خالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Keep the kitchen clear of all sources of bacteria, not forgetting the biggest culprit of all?the dishcloth.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه را از تمام منابع باکتری دور نگه دارید، بدون اینکه بزرگترین مقصر همه چیز یعنی پارچه ظرفشویی را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه را از همه منابع باکتری تمیز نگاه دارید و بزرگ ترین مجرم را فراموش نکنید؟ the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And in her musings, she wrings out her heart along with her dishcloth, pouring out a torrent of disillusionments and dreams.
[ترجمه گوگل]و در تفکراتش، قلبش را با پارچه ظرفش می پیچد و سیلابی از توهمات و رویاها را سرازیر می کند
[ترجمه ترگمان]و در حالی که قلبش را به سینه می فشرد، قلبش را از سینه بیرون کشید و سیل of و رویاها را بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wax and chewing gum, with ice cube superpose a little while, make frozen contraction, then gently sweep, reoccupy wet dishcloth or dip in with dishcloth on right amount floor cleaner is wiped.
[ترجمه گوگل]موم و آدامس، با تکه‌های یخ کمی روی هم قرار می‌گیرند، انقباض یخ‌زده ایجاد می‌کنند، سپس به آرامی جارو می‌کنند، ظرف خیس را مجدداً می‌گیرند یا با پارچه ظرف‌شویی روی مقدار مناسبی کف شوینده را آغشته می‌کنند
[ترجمه ترگمان]موم و آدامس جویدن با مکعب یخ کمی طول می کشد، انقباض منجمد را ایجاد می کند، سپس به آرامی آن را جاروب می کند، پارچه مرطوب reoccupy را تمیز می کند و یا با پاک کننده پارچه روی زمین درست و تمیز خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنهء ظرفشویی (اسم)
dish rag, dishcloth

کهنه ظرفشویی (اسم)
dishcloth

انگلیسی به انگلیسی

• cloth for washing dishes; cloth for drying dishes, dishtowel
a dishcloth is a cloth used for washing dishes and cutlery.
cloth for washing dishes; cloth for drying dishes, dishtowel

پیشنهاد کاربران

دستمال مخصوص خشک کردن ظروف پس از شستشو
A dishcloth is a cloth used to dry dishes after they have been washed.
دستگیره آشپزخانه
لیفِ ظرفشویی، اسکاچ
پارچه تمیز کاری، پارچه ظرفشویی
پارچه مخصوصا پارچه ظروف
اسکاچ و سیم ظرفشویی

بپرس