disharmonious

/ˌdɪshɑːrˈmoʊnɪəs//ˌdɪshɑːˈməʊnɪəs/

معنی: ناهماهنگ
معانی دیگر: غیرمتجانس

جمله های نمونه

1. All these measures above can reduce disharmonious problems, which makes establishment of harmonious society smooth.
[ترجمه گوگل]همه این اقدامات فوق می تواند مشکلات ناهماهنگ را کاهش دهد که استقرار جامعه هماهنگ را هموار می کند
[ترجمه ترگمان]تمام این اقدامات در بالا می تواند مشکلات disharmonious را کاهش دهد که باعث ایجاد سازگاری با جامعه هماهنگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The disharmonious patterns will tend to go off causing community to crumble and have many comings and goings.
[ترجمه گوگل]الگوهای ناهماهنگ از بین خواهند رفت و باعث فروپاشی جامعه و آمدن و رفت و آمدهای زیادی می شود
[ترجمه ترگمان]الگوهای disharmonious تمایل دارند که باعث خرد شدن جامعه شوند و comings و رفت و آمد زیادی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Recently, there have been some disharmonious voices in the US criticizing the RMB exchange rate and proposing to use all possible means to push for its appreciation, which is unwise and short-sighted.
[ترجمه گوگل]اخیراً صداهای ناهماهنگی در ایالات متحده شنیده شده است که از نرخ مبادله RMB انتقاد می کنند و پیشنهاد می کنند از همه ابزارهای ممکن برای افزایش قیمت آن استفاده شود که غیرعاقلانه و کوته بینانه است
[ترجمه ترگمان]به تازگی برخی از صداهای disharmonious در ایالات متحده به انتقاد از نرخ تبدیل RMB و پیشنهاد استفاده از تمام ابزارهای ممکن برای فشار آوردن آن، که غیرعاقلانه و کوته بینانه است وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Often Rock People will discern disharmonious problems within the group and point them out to the leadership so that action can be taken to alter the dance into harmony again.
[ترجمه گوگل]اغلب افراد راک مشکلات ناهماهنگی را در گروه تشخیص می‌دهند و آن‌ها را به رهبری گوشزد می‌کنند تا بتوان دوباره رقص را به هماهنگی تغییر داد
[ترجمه ترگمان]اغلب افراد راک مشکلات disharmonious را در گروه تشخیص می دهند و آن ها را به سمت رهبری هدایت می کنند تا این عمل دوباره برای تغییر رقص به هماهنگی صورت گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the new report, A Disharmonious Trade, Global Witness investigators found that 13 of the 14 firms they visited were able to obtain timber from Myanmar despite the restrictions.
[ترجمه گوگل]در گزارش جدید، A Disharmonious Trade، محققین Global Witness دریافتند که 13 شرکت از 14 شرکتی که بازدید کردند، علیرغم محدودیت‌ها توانستند از میانمار چوب تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]در گزارش جدید، تحقیقات شاهد جهانی، بازرسان جهانی شاهد بودند که ۱۳ تا از ۱۴ شرکت که از آن ها بازدید کردند، علی رغم محدودیت های موجود قادر به دریافت الوار از میانمار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At present, various disharmonious factors exist in the moral and political education environment in colleges and universities.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر عوامل ناهماهنگ مختلفی در فضای تربیت اخلاقی و سیاسی در دانشکده ها و دانشگاه ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر عوامل مختلفی در محیط آموزشی و اخلاقی در دانشگاه ها و دانشگاه ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cut do not purchase a disharmonious furniture because of temporarily be seized by a whim.
[ترجمه گوگل]برش مبل ناهماهنگ خریداری نکنید زیرا به طور موقت توسط یک هوی و هوس ضبط می شود
[ترجمه ترگمان]بریدن اسباب و اثاثیه تجملی به خاطر آن نیست که به طور موقت به واسطه هوس و هوس گرفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is often in the disharmonious encounters between members of our pods that the entire group is moved out of sync with Earth's heartbeat.
[ترجمه گوگل]اغلب در برخوردهای ناهماهنگ بین اعضای غلاف ما است که کل گروه با ضربان قلب زمین هماهنگ نیست
[ترجمه ترگمان]اغلب در برخورد disharmonious بین اعضای غلاف ما وجود دارد که کل گروه با ضربان قلب زمین همگام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Harmony is aimed at disharmonious, solve eliminate disharmonious and reached position.
[ترجمه گوگل]هماهنگی با هدف ناهماهنگ، حل از بین بردن ناهماهنگ و رسیدن به موقعیت است
[ترجمه ترگمان]هارمونی با هدف disharmonious، حل کردن disharmonious و رسیدن به موقعیت انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Following the blending of two disharmonious genetics and related energy signatures, shame, pain, anger and fear became a part of the human experience.
[ترجمه گوگل]به دنبال ترکیب دو ژنتیک ناهماهنگ و امضای انرژی مرتبط، شرم، درد، خشم و ترس بخشی از تجربه بشر شد
[ترجمه ترگمان]پس از ترکیب دو روش ژنتیک و امضاهای انرژی مرتبط، شرم، درد، عصبانیت و ترس بخشی از تجربه انسانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Disharmonious DNA and the energy flow that it creates causes sour music to spin in any field.
[ترجمه گوگل]DNA ناهماهنگ و جریان انرژی که ایجاد می کند باعث می شود موسیقی ترش در هر زمینه ای بچرخد
[ترجمه ترگمان]DNA disharmonious و جریان انرژی که باعث می شود باعث ایجاد موسیقی ترش در هر زمینه ای شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The row article professor of los angeles university investigates discovery through, in the husband and wife with disharmonious sexual life, the one party that produces frigidity often is the husband.
[ترجمه گوگل]استاد مقاله ردیفی دانشگاه لس آنجلس به بررسی کشف این موضوع می پردازد که در زن و شوهری با زندگی جنسی ناهماهنگ، تنها طرفی که اغلب سردرگمی ایجاد می کند، شوهر است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله پروفسور دانشگاه لوس انجلس به بررسی کاوش می پردازد، در همسر و همسر با disharmonious زندگی جنسی، حزبی که از سردی و سردی رفتار می کند، شوهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, gap of huge the poor makes the world appears very disharmonious however.
[ترجمه گوگل]با این حال، شکاف بین فقرا باعث می شود جهان بسیار ناهماهنگ به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکاف میان فقرا باعث می شود دنیا به نظر بسیار عجیب برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In so dong, the entire pod moves through the disharmonious occurrence by rising above it or ascending out of it by moving back into synchronization with the rhythm of Earth.
[ترجمه گوگل]در این دونگ، کل غلاف با بالا آمدن از بالای آن یا بالا رفتن از آن با حرکت به سمت هماهنگی با ریتم زمین، از طریق رخداد ناهماهنگ حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]در این صورت دانگ، کل غلاف با بالا آمدن از بالا یا بالا رفتن از آن با حرکت به عقب به هماهنگی با ریتم زمین حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rainbow People naturally understand how to gather missing tones of creation to fix tones that are sour or disharmonious in one's own field, or in the field of another.
[ترجمه گوگل]مردم رنگین کمان به طور طبیعی درک می کنند که چگونه زنگ های از دست رفته خلقت را جمع آوری کنند تا آهنگ های ترش یا ناهماهنگ را در زمینه خود یا در زمینه دیگری اصلاح کنند
[ترجمه ترگمان]رنگین کمان (رنگین کمان)به طور طبیعی درک می کنند که چطور صدای خود را از دست بدهند تا tones را که در یک زمین یا در رشته دیگر هستند، ثبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناهماهنگ (صفت)
disharmonic, uncoordinated, disharmonious

انگلیسی به انگلیسی

• discordant, unmusical, clashing, strident

پیشنهاد کاربران

بپرس