dish rack

پیشنهاد کاربران

آب چکان
قفسه ای برای قرار دادن ظرف های شسته شده تا خشک بشن. معمولاً کنار سینکه.
مثال: Put the clean plates in the dish rack.
مشتقات:
اسم: rack – قفسه، چارچوب
فعل: to rack – مرتب چیدن ( در معنای دیگر: عذاب دادن )
صفت: racked ( چیده شده )
قید: ( ندارد )
جا ظرف
آب چکان، جای ظرف
dish rack
قفسه ظرف
آب چکان
آب چکون ظرف
آب چکون
جاظرفی
جای ظرف