disgusted

/ˌdɪˈsɡəstəd//dɪsˈɡʌstɪd/

متنفر، بیزار، سیر، ملول

جمله های نمونه

1. her behavior at the party disgusted me
رفتار او در مهمانی مرا منزجر کرد.

2. The more I hear about it, the more disgusted I get.
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر در مورد آن می شنوم، بیشتر منزجر می شوم
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر در این مورد بشنوم، بیشتر متنفر می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more I hear about it, the more disgusted I become.
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر در مورد آن می شنوم، منزجرتر می شوم
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر در این مورد بشنوم، بیشتر متنفر می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I am completely disgusted at you.
[ترجمه Hooman] من کاملا از شما بدم میاد .
|
[ترجمه گوگل]من کاملا ازت متنفرم
[ترجمه ترگمان] من کاملا از دستت بدم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disgusted onlookers claimed the driver was more concerned about his car than about the victim.
[ترجمه گوگل]تماشاگران منزجر ادعا کردند که راننده بیشتر نگران خودرویش بود تا قربانی
[ترجمه ترگمان]تماشاگران حس انزجار ادعا کردند که راننده بیشتر نگران اتومبیلش بود تا در مورد قربانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm disgusted with the way that he was treated.
[ترجمه .] من از شیوه ای که او با من رفتار کرد حالم به هم خورد.
|
[ترجمه mehrdad shahabi] از رفتاری که با او شد بیزار هستم
|
[ترجمه گوگل]من از نحوه برخورد با او متنفرم
[ترجمه ترگمان]از رفتاری که با او کرده بودم حالم به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The awful food at the inn disgusted us.
[ترجمه گوگل]غذای افتضاح مسافرخانه ما را منزجر کرد
[ترجمه ترگمان]غذای وحشتناکی که در میهمان خانه بود ما را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am disgusted at your behaving in that way.
[ترجمه گوگل]من از این رفتار شما بیزارم
[ترجمه ترگمان]من از رفتار شما در این راه حالم به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We're all disgusted at the way her husband has treated her.
[ترجمه گوگل]همه ما از رفتار شوهرش با او بیزاریم
[ترجمه ترگمان]ما از کاری که شوهرش با او کرده متنفر بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was disgusted with myself for eating so much.
[ترجمه گوگل]من از خودم متنفر بودم که اینقدر غذا خوردم
[ترجمه ترگمان]از اینکه این همه غذا خوردم از خودم بیزار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most locals are disgusted by the anti-foreigner violence.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم محلی از خشونت ضد خارجی ها منزجر هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب مردم محلی از خشونت ضد خارجیان بیزار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm quite disgusted at the way he's treated you.
[ترجمه گوگل]من از رفتاری که او با شما کرده است بسیار منزجر هستم
[ترجمه ترگمان]از رفتاری که با تو داشت منزجر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many parents claimed to be disgusted by the amount of violence in the film.
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین ادعا کردند که از حجم خشونت موجود در فیلم منزجر شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین ادعا کردند که از میزان خشونت در این فیلم بیزار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She disgusted everyone by spitting.
[ترجمه گوگل]او با تف کردن همه را منزجر کرد
[ترجمه ترگمان]او همه را با تف انداختن منزجر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was disgusted to see such awful living conditions.
[ترجمه گوگل]او از دیدن چنین شرایط زندگی افتضاحی منزجر شده بود
[ترجمه ترگمان]از دیدن این شرایط موجود وحشتناک بیزار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• nauseous, repulsed
if you are disgusted, you have a strong feeling of dislike or disapproval.

پیشنهاد کاربران

پکر شدن، دمغ شدن
I was disgusted by the way she treated those women.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disgust
اسم ( noun ) : disgust
صفت ( adjective ) : disgusting / disgusted
قید ( adverb ) : disgustingly / disgustedly
متنفر، بیزار هم معنی میده
مثلا I feel disgusted war news
معنای کسی که چندش شده. مثلا i was disgusted چندشم شده بود
ناراحت، غمگین
Filing very angry and upset about sth that you do not approve of
ناراحت بودن از چیزی

بپرس