1. when in disgrace with fortune and men's eyes. . .
(شکسپیر) هنگامی که در نظر مردمان و سرنوشت روسیاه باشم . . .
2. be in disgrace with
از چشم افتادن،مغضوب بودن،مورد بی مهری بودن،روسیاه بودن
3. a courtier in disgrace
درباری مورد غضب
4. he was in disgrace both with his parents and with his teachers
او از چشم والدین و معلم هایش افتاده بود.
5. you are a disgrace to the human race!
تو مایه ی ننگ بشریت هستی !
6. their divorce fight ended in disgrace for all
کشمکش طلاق آنها منجر به آبروریزی برای همه شد.
7. in that town, divorce is esteemed a disgrace
در آن شهر طلاق را بد می دانند (مایه ی آبروریزی می دانند).
8. Poverty is not a disgrace, but theft is a disgrace.
[ترجمه گوگل]فقر ننگ نیست اما دزدی ننگ است
[ترجمه ترگمان]فقر مایه ننگ نیست، دزدی ننگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقر مایه ننگ نیست، دزدی ننگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Poverty is a pain, but no disgrace.
[ترجمه گوگل]فقر درد است، اما ننگ نیست
[ترجمه ترگمان]فقر رنج است، اما رسوایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقر رنج است، اما رسوایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Poverty is not a sufficient cause of disgrace, but poverty without resolution to help oneself is a disgrace.
[ترجمه گوگل]فقر دلیل کافی برای رسوایی نیست، اما فقر بدون تصمیم برای کمک به خود مایه ننگ است
[ترجمه ترگمان]فقر موجب سرافکندگی نیست، بلکه فقر بدون عزم و اراده برای کمک به خود یک ننگ محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقر موجب سرافکندگی نیست، بلکه فقر بدون عزم و اراده برای کمک به خود یک ننگ محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You will bring disgrace on yourself by doing this.
[ترجمه گوگل]با این کار باعث آبروریزی خودت میشی
[ترجمه ترگمان]با این کار خودت را رسوا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این کار خودت را رسوا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Their father fell into disgrace and lost his business.
[ترجمه گوگل]پدرشان به خواری افتاد و کسب و کار خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]پدرشان افتاد و کارش را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پدرشان افتاد و کارش را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her behaviour has brought disgrace on her family.
[ترجمه گوگل]رفتار او باعث آبروریزی خانواده اش شده است
[ترجمه ترگمان]رفتار او باعث بدنامی خانواده اش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رفتار او باعث بدنامی خانواده اش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His vice president also had to resign in disgrace.
[ترجمه Arshiya] معاونش نیز - ضمیر �ش� به رئیس جمهور اشاره دارد - مجبور شد که با خفت، استعفا دهد.|
[ترجمه گوگل]معاون او نیز مجبور شد با شرمندگی استعفا دهد[ترجمه ترگمان]معاون او نیز مجبور بود استعفا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They were sent home in disgrace.
[ترجمه گوگل]آنها را با شرمندگی به خانه فرستادند
[ترجمه ترگمان]آن ها را با رسوایی به خانه فرستادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها را با رسوایی به خانه فرستادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He was in disgrace because he had lied.
[ترجمه یاشار] به خاطر دروغی که گفته بود، رسوا شد.|
[ترجمه گوگل]او در شرمساری بود زیرا دروغ گفته بود[ترجمه ترگمان]زیرا دروغ گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. There is no disgrace in being poor.
[ترجمه گوگل]فقیر بودن هیچ ننگی ندارد
[ترجمه ترگمان]فقیر بودن رسوایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقیر بودن رسوایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. It's really a disgrace for you to quarrel with a little girl.
[ترجمه گوگل]دعوای شما با یک دختر بچه واقعاً مایه شرمساری است
[ترجمه ترگمان]این واقعا مایه ننگ تو است که با یک دختر کوچولو دعوا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این واقعا مایه ننگ تو است که با یک دختر کوچولو دعوا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید