disfranchise

/dɪsˈfrænt͡ʃaɪz//dɪsˈfrænt͡ʃaɪz/

معنی: از حق رای یا انتخاب محروم کردن
معانی دیگر: از حقوق شهروندی محروم کردن (به ویژه از حق رای)، از حقوق اجتماعی محروم کردن، (از امتیاز یا حق ویژه ای) محروم کردن، امتیاز زدایی کردن، جواز و حقوق انحصاری را (از شخص یا موسسه) پس گرفتن، از عضویت برکنار کردن

جمله های نمونه

1. laws whose aim was to disfranchise blacks
قوانینی که هدف آن محروم کردن سیاهان از حق رای بود

مترادف ها

از حق رای یا انتخاب محروم کردن (فعل)
disfranchise

انگلیسی به انگلیسی

• take away rights which belong to a citizen (i.e. right to vote)

پیشنهاد کاربران

بپرس