disfigurement

/ˌdɪsˈfɪɡjərment//dɪsˈfɪɡəmənt/

از ریخت اندازی، بی ریختی (disfiguration هم می گویند)، ازشکل افتادگی، زشتی، زشت سازی، مایه زشتی

جمله های نمونه

1. the disfigurement of landscape with high walls
زشت سازی منظره با ساختن دیوارهای بلند

2. He had surgery to correct a facial disfigurement.
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی قرار گرفت تا تغییر شکل صورتش را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]او جراحی داشت که چهره disfigurement را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In earlier times, disfigurement and malformation were associated with evil.
[ترجمه گوگل]در زمان های قبلی، بد شکلی و بد شکلی با شر همراه بود
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، ناهنجاری و ناهنجاری با بد مرتبط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He suffered permanent disfigurement in the fire.
[ترجمه گوگل]او در آتش دچار تغییر شکل دائمی شد
[ترجمه ترگمان]او در این آتش سوزی آسیب دائمی دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's just say I suffered a slight disfigurement as a child.
[ترجمه گوگل]بیایید بگوییم که من در کودکی دچار تغییر شکل جزئی شدم
[ترجمه ترگمان]بذار فقط بگیم که من دچار مشکل روحی شدم، مثل یه بچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was the kind of disfigurement common in Sicily because of the lack of medical care.
[ترجمه گوگل]این نوعی تغییر شکل بود که در سیسیل به دلیل فقدان مراقبت های پزشکی رایج بود
[ترجمه ترگمان]این نوع بد رفتاری در سیسیل بود که به خاطر فقدان مراقبت های پزشکی، در سیسیل متداول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The disfigurement and misplay of theoretic study will badly influence the system construction in practice and even result in the failure of the whole system .
[ترجمه گوگل]تغییر شکل و نمایش نادرست مطالعه نظری به شدت بر ساخت سیستم در عمل تأثیر می گذارد و حتی منجر به شکست کل سیستم می شود
[ترجمه ترگمان]زشتی و misplay مطالعات نظری به شدت بر ساختار سیستم در عمل تاثیر خواهد گذاشت و حتی منجر به شکست کل سیستم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It provides advantaged base of automatic recognition log disfigurement.
[ترجمه گوگل]این پایه مزیتی از تغییر شکل گزارش تشخیص خودکار را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این کار پایه advantaged برای تشخیص خودکار تصویر را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He objected to the dam's massive disfigurement of the landscape.
[ترجمه گوگل]او به تغییر شکل عظیم چشم انداز سد اعتراض کرد
[ترجمه ترگمان]او به زشتی عظیم این سد در این چشم انداز اعتراض داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These ways had some disfigurement in some degree.
[ترجمه گوگل]این راه‌ها تا حدودی دارای تغییر شکل بودند
[ترجمه ترگمان]این سو تا اندازه ای از نظر ظاهر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She suffered from a disfigurement that cannot be made to look attractive.
[ترجمه گوگل]او از تغییر شکلی رنج می برد که نمی توان آن را جذاب کرد
[ترجمه ترگمان]او از یک صحنه بد شکل رنج می برد که نمی تواند جذاب به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To study the esthetical disfigurement of facial profile of Guangdong women with Anglemalocclusion.
[ترجمه گوگل]برای مطالعه تغییر شکل ظاهری صورت زنان گوانگدونگ مبتلا به Anglemaocclusion
[ترجمه ترگمان]برای بررسی زشتی ظاهر چهره نیم رخ چهره زنان Guangdong با Anglemalocclusion
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was bullied because of my disfigurement.
[ترجمه گوگل]من به خاطر بدقولی ام مورد آزار و اذیت قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]به خاطر نقص جسمانی من، او را آزار می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The analysis of causes for disfigurement of Q 235 A channel steel was done.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل علل تغییر شکل فولاد کانال Q 235 A انجام شد
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل علل انفجار یک کانال فولادی ۲۳۵ انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The reason for technical disfigurement and its reso vent was discussed.
[ترجمه گوگل]دلیل تغییر شکل فنی و خروجی مجدد آن مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دلیل ظاهر فنی و تهویه مطبوع آن مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• defacement, mutilation, deformity
a disfigurement is something, for example a scar, that spoils a person's appearance.

پیشنهاد کاربران

بپرس