disfavour

/ˌdɪsˈfeɪvər//ˌdɪsˈfeɪvə/

معنی: بی اعتباری، از نظر افتادگی، مغضوبیت
معانی دیگر: از نظر افتادگی، بی اعتباری، مغضوبیت

جمله های نمونه

1. The job creation program is looked upon with disfavour by the local community.
[ترجمه گوگل]جامعه محلی به برنامه ایجاد شغل با نارضایتی نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ایجاد شغل با توجه به جامعه محلی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Coal fell into disfavour because burning it caused pollution.
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به دلیل اینکه سوزاندن آن باعث آلودگی می شد، مورد بی مهری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]زغال شکست خورد چون سوزاندن آن باعث آلودگی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was in disfavour with the ruling party.
[ترجمه گوگل]او با حزب حاکم مخالف بود
[ترجمه ترگمان]او قبلا با حزب حاکم مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She seems to have fallen into disfavour with the director.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او با کارگردان مورد بی مهری قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد که اون با کارگردان تر برخورد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Soon the queen fell into disfavour and was executed.
[ترجمه گوگل]به زودی ملکه مورد نارضایتی قرار گرفت و اعدام شد
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که ملکه هم بدش آمد و اعدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. John seems to have fallen into disfavour with Mary.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جان با مریم ناخوشایند شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جان هم با مری مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is regarded with disfavour.
[ترجمه گوگل]او با نارضایتی تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]این هم بدش به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ageing by sutures has now fallen into disfavour.
[ترجمه گوگل]پیری با بخیه اکنون به نارضایتی رسیده است
[ترجمه ترگمان]ageing توسط بخیه ها رد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Coal fell into disfavour on the grounds that steam engines are noisy, polluting and only 5 percent efficient.
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به این دلیل که موتورهای بخار پر سر و صدا، آلاینده هستند و تنها 5 درصد راندمان هستند، مورد نارضایتی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]زغال در این زمینه که موتورهای بخار پر سر و صدا، آلاینده و تنها ۵ درصد موثر هستند، سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Louise won the disfavour of the two Hardy girls Mary and Harriet.
[ترجمه گوگل]لوئیز مورد نارضایتی دو دختر هاردی مری و هریت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]لوئیز این دو دختر هاردی، مری و هریت را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The minister incurred the king's disfavour.
[ترجمه گوگل]وزیر باعث نارضایتی شاه شد
[ترجمه ترگمان]جناب وزیر بدش به پادشاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mary seems to look upon John with disfavour.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مریم با نارضایتی به جان نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]بدش به من، مری هم بدش به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She eyed his unruly collar-length hair with disfavour.
[ترجمه گوگل]او با نارضایتی به موهای بلند یقه‌اش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از این قضیه بدش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is regarded with disfavour [ unfavourab 1 y ] .
[ترجمه گوگل]او با نارضایتی در نظر گرفته می شود [ unfavourab 1 y ]
[ترجمه ترگمان]He with [ unfavourab ۱ y ] درنظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Believe nothing that he can say to my disfavour.
[ترجمه گوگل]هیچ چیزی را باور نکن که او بتواند به نفع من بگوید
[ترجمه ترگمان]باور کن که بدش به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اعتباری (اسم)
nullity, disparagement, discredit, disfavour, unreliability, disfavor

از نظر افتادگی (اسم)
oversight, disfavour, disfavor

مغضوبیت (اسم)
disfavour, disfavor

انگلیسی به انگلیسی

• disapproval, dislike (also disfavor)
disapprove, dislike (also disfavor)
disfavour is dislike or disapproval of someone or something.

پیشنهاد کاربران

بپرس