disestablishment

/ˌdɪsəˈstæblɪʃmənt//ˌdɪsɪˈstæblɪʃmənt/

(noun) قطع مناسبات، قطع رابطه، به هم زدن

جمله های نمونه

1. Until Disestablishment in 1870 the archdeacons of Dromore were, from time immemorial, rectors of Seagoe.
[ترجمه گوگل]تا زمان انحلال در سال 1870، اعظم درومور، از زمان های بسیار قدیم، پیشوایان سیگو بودند
[ترجمه ترگمان]تا پیش از Disestablishment در سال ۱۸۷۰ the of از زمان های بسیار دور، روسای دانشگاه ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Liberty-loving Patrick Henry led the opposition to disestablishment.
[ترجمه گوگل]پاتریک هنری عاشق آزادی، مخالفان را به سمت فروپاشی هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]پاتریک هنری دوست داری آزادی اپوزیسیون را به disestablishment رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He voted against church disestablishment in Ireland, also against the secret ballot, though for temperance reform.
[ترجمه گوگل]او به انحلال کلیسا در ایرلند، همچنین علیه رای گیری مخفی، هر چند برای اصلاح اعتدال، رای داد
[ترجمه ترگمان]او علیه disestablishment کلیسا در ایرلند، و نیز در برابر صندوق های رای مخالف رای داد، هر چند برای اصلاح \"temperance\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And disestablishment would be a very good thing.
[ترجمه گوگل]و از هم پاشیدگی چیز بسیار خوبی خواهد بود
[ترجمه ترگمان] و \"disestablishment\" یه چیز خیلی خوب میتونه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps the longest and most controversial piece of business transacted was the disestablishment of the Hong Kong Branch.
[ترجمه گوگل]شاید طولانی ترین و بحث برانگیزترین معامله ای که انجام شد، انحلال شعبه هنگ کنگ بود
[ترجمه ترگمان]شاید طولانی ترین و most قطعه کاری، disestablishment شعبه هنگ کنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In following decades, the animating spirit behind the constitution's Establishment Clause led to the disestablishment of the official religions within the member states.
[ترجمه گوگل]در دهه‌های بعد، روحیه‌ای که در پشت بند تأسیس قانون اساسی وجود داشت، منجر به از بین رفتن ادیان رسمی در کشورهای عضو شد
[ترجمه ترگمان]در دهه های بعد، روح animating در پشت قانون ایجاد قانون اساسی منجر به disestablishment ادیان رسمی در کشورهای عضو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cancelling, abolishing; removal of state recognition of the church
the disestablishment of a church or religion is the act of taking away its official status; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس