diseconomy


فقر اقتصادی، ترقی قیمت ها

جمله های نمونه

1. He argued that agglomeration diseconomies were the prime explanation for the decentralization.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که عدم اقتصاد انباشتگی توضیح اصلی برای تمرکززدایی است
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که تراکم زدایی توضیح اصلی عدم تمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We exploited the economics of small scale and laid to rest the diseconomies of large scale.
[ترجمه گوگل]ما از اقتصاد در مقیاس کوچک بهره برداری کردیم و نابسامانی های مقیاس بزرگ را کنار گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]ما از اقتصاد مقیاس کوچک بهره برداری کردیم و برای باقی ماندن در مقیاس بزرگ به کار رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. External diseconomy is the destruction to environment and resources caused by manufacturers production and management.
[ترجمه گوگل]عدم اقتصاد خارجی، تخریب محیط زیست و منابع ناشی از تولید و مدیریت تولیدکنندگان است
[ترجمه ترگمان]diseconomy بیرونی نابودی محیط زیست و منابع ناشی از تولید و مدیریت تولید کنندگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Diseconomy of scale -- communications grow nonlinearly 8 with the size of the extended organization.
[ترجمه گوگل]عدم صرفه جویی در مقیاس - ارتباطات به صورت غیرخطی 8 با اندازه سازمان گسترده رشد می کند
[ترجمه ترگمان]Diseconomy مقیاس - - ارتباطات در ۸ nonlinearly با اندازه سازمان توسعه یافته رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pollution problem is an external diseconomy alone to market failure.
[ترجمه گوگل]مشکل آلودگی به تنهایی یک ناهنجاری خارجی برای شکست بازار است
[ترجمه ترگمان]مشکل آلودگی یکی از عوامل بیرونی است که به تنهایی در معرض شکست بازار قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, its disadvantages such as diseconomy and improper in pile position are gradually noticed by people.
[ترجمه گوگل]اما معایب آن از جمله عدم صرفه جویی در شمع و وضعیت نامناسب آن به تدریج مورد توجه مردم قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، معایب آن مانند diseconomy و نادرست در موقعیت کپه به تدریج توسط افراد مورد توجه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusions are as follows. Firstly, the difficulty of private firm finance results from the information costs and the diseconomy in bank -client relationship.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری به شرح زیر است اولاً، دشواری تأمین مالی شرکت خصوصی ناشی از هزینه های اطلاعاتی و عدم اقتصاد در روابط بانک و مشتری است
[ترجمه ترگمان]نتایج به شرح زیر هستند اول اینکه، دشواری بودجه شرکت خصوصی ناشی از هزینه های اطلاعات و the در رابطه بانک و مشتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The library should optimize it's scale based on the scale of it's service target. So as to enjoy the benefit of economic of scale and avoid the diseconomy of scale meanwhile.
[ترجمه گوگل]کتابخانه باید مقیاس خود را بر اساس مقیاس هدف خدمات خود بهینه کند تا از بهره مندی از صرفه جویی در مقیاس برخوردار شود و در این میان از عدم صرفه جویی در مقیاس جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]کتابخانه باید مقیاس آن را براساس مقیاس هدف خدمات بهینه کند بنابراین برای لذت بردن از مزایای اقتصادی مقیاس و اجتناب از مقیاس بندی مقیاس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But there are still some problems to be settled, such as high cost, transport capability surplus, laggard, technology and diseconomy of scale.
[ترجمه گوگل]اما هنوز مشکلاتی مانند هزینه بالا، مازاد قابلیت حمل و نقل، عقب ماندگی، فناوری و عدم صرفه جویی در مقیاس وجود دارد که باید حل شوند
[ترجمه ترگمان]اما هنوز مشکلاتی وجود دارند که باید حل شوند، مانند هزینه های بالای حمل و نقل، مازاد توان حمل و نقل، laggard، فن آوری و مقیاس بندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results show that the main regional economy development in China is diseconomy of scale, and that regional economy development must change the means of growth.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که توسعه اقتصادی منطقه‌ای اصلی در چین، عدم اقتصاد در مقیاس است و توسعه اقتصاد منطقه‌ای باید ابزار رشد را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که توسعه اقتصادی منطقه ای در چین diseconomy مقیاس است و توسعه اقتصادی منطقه ای باید معنای رشد را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The environmental damage of tourism is in essence an external diseconomy of tourism.
[ترجمه گوگل]آسیب زیست محیطی گردشگری در اصل یک اقتصاد غیراقتصادی خارجی گردشگری است
[ترجمه ترگمان]آسیب محیطی به توریسم در اصل یک عامل برونی توریسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Circular economy can eliminate fundamentally the environmentally negative external diseconomy and promote the efficiency and standardization of market economy.
[ترجمه گوگل]اقتصاد دایره ای می تواند اساساً عدم اقتصاد منفی محیطی خارجی را از بین ببرد و کارایی و استانداردسازی اقتصاد بازار را ارتقا دهد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد بخشنامه می تواند اساسا اثرات منفی زیست محیطی را از بین ببرد و کارایی و استاندارد سازی اقتصاد بازار را ترویج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By anglicizing, the paper gave a series of reasons why the technique of China oil refining industry dropped back, management are not scientific and the scale are diseconomy.
[ترجمه گوگل]این مقاله با انگلیسی کردن، یک سری دلایل را بیان کرد که چرا تکنیک صنعت پالایش نفت چین کاهش یافته است، مدیریت علمی نیست و مقیاس آن غیراقتصادی است
[ترجمه ترگمان]با anglicizing، این مقاله یک سری دلایلی را ارایه داد که چرا تکنیک صنعت پالایش نفت چین کاهش یافت، مدیریت علمی نیست و مقیاس diseconomy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through the summaries of economic literatures, it was also found that land fragmentation would incur scale diseconomy, decrease total income of rural household and waste rural labors.
[ترجمه گوگل]از طریق خلاصه ادبیات اقتصادی، همچنین مشخص شد که تکه تکه شدن زمین باعث عدم اقتصاد مقیاس، کاهش درآمد کل خانوارهای روستایی و اتلاف نیروی کار روستایی می شود
[ترجمه ترگمان]از طریق خلاصه مقالات اقتصادی، مشخص شد که تکه تکه کردن زمین منجر به کاهش مقیاس، کاهش درآمد خانوار روستایی و هدر دادن کاره ای روستایی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• factor that adds costs; lack of economy

پیشنهاد کاربران

بپرس