diseased

/ˌdɪˈziːzd//dɪˈziːzd/

ناخوش، معیوب، فاسد

جمله های نمونه

1. diseased and spotted leaves
برگ های آفت زده و خال زده

2. her diseased thoughts
اندیشه های بیمارگونه ی او

3. the diseased lungs of a man who had smoked for years
ریه های بیمار مردی که سال ها سیگار می کشید

4. the diseased state of that country's economy
وضع بیمار گونه ی اقتصاد آن کشور

5. hallucinations and other issues of a diseased mind
توهمات و سایر تراوشات مغز بیمار

6. the degree of work tolerance of a diseased heart
میزان قدرت تحمل کار قلب بیمار

7. to save the healthy trees, you have to cut the diseased ones
برای نجات درختان سالم باید درختان آفت زده را ببرید.

8. The muscle fiber of this animal is diseased.
[ترجمه گوگل]فیبر عضلانی این حیوان بیمار است
[ترجمه ترگمان]فیبر ماهیچه ای این حیوان بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The diseased trees are marked by protuberances on their bark.
[ترجمه گوگل]درختان بیمار با برآمدگی هایی روی پوست آنها مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]درختان بیمار با پوست their علامت گذاری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The diseased plants are quite worthless to the farmer.
[ترجمه گوگل]گیاهان بیمار برای کشاورز کاملا بی ارزش هستند
[ترجمه ترگمان]گیاهان بیمار کاملا برای کشاورز بی ارزش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The arteries are diseased and a transplant is the only hope.
[ترجمه گوگل]رگ ها بیمار هستند و پیوند تنها امید است
[ترجمه ترگمان]شریان ها بیمار هستند و پیوند تنها امید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cow has a diseased udder.
[ترجمه گوگل]گاو پستان بیمار دارد
[ترجمه ترگمان]گاو پستان بیمار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The diseased trees are marked by protuberances on their trunks.
[ترجمه گوگل]درختان بیمار با برآمدگی هایی روی تنه خود مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]درختان بیمار توسط protuberances روی تنه های درختان علامت گذاری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bush looked badly diseased, with black marks on all the leaves.
[ترجمه گوگل]بوته به شدت بیمار به نظر می رسید، با علائم سیاه روی تمام برگ ها
[ترجمه ترگمان]بوش به شدت بیمار به نظر می رسید، با نشانه های سیاه روی برگ ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. General Principles Always, and without fail, remove dead, diseased and ailing wood, and spindly, feeble growth.
[ترجمه گوگل]اصول کلی همیشه و بدون نقص، چوب مرده، بیمار و بیمار و رشد ضعیف و دوکی را حذف کنید
[ترجمه ترگمان]اصول کلی همیشه و بدون شکست، از بین بردن چوب مرده، بیمار و بیمار و رشد ضعیف و باریک آن جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The school toilet was a festering, diseased shed at the ravine's edge.
[ترجمه گوگل]سرویس بهداشتی مدرسه آلونک مریضی و چرکین در لبه دره بود
[ترجمه ترگمان]توالت مدرسه یک انبار کثیف و کثیف بود که در لبه دره افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sick, infected
someone or something that is diseased is affected by a disease.

پیشنهاد کاربران

بیمار
به دو معنا بکار می رود:
1. suffering from disease: مبتلا به بیماری. علیل. سقیم. مریض
2. abnormal and corrupt: . غیر عادی/ ناهنجار/ نامتعارف ؛ خراب، معیوب.
مبتلا به بیماری
بیمارشده
مریض
خراب

بپرس