discrimination

/ˌdɪˌskrɪməˈneɪʃn̩//dɪˌskrɪmɪˈneɪʃn̩/

معنی: تمیز، فرق، فرق گذاری، تبعیض
معانی دیگر: شناخت (تفاوت)، فرورگری، نکته سنجی، خبرگی و خوش سلیقگی در چیزی، سلیقه، شعور، تبعیض (به ویژه نژادی یا جنسی)، برتری بی جا، بی جا گزینی، ناروا گزینی

جمله های نمونه

1. discrimination on the basis of race or nationality or creed
تبعیض بر پایه ی نژاد یا ملیت یا کیش

2. discrimination on the basis of race or religion or gender is against the law
تبعیض بر مبنای نژاد یا مذهب یا جنسیت خلاف قانون است.

3. discrimination against (or in favor of) someone
تبعیض برعلیه (یابرله) کسی

4. corruption and discrimination had emasculated the country's laws
فساد و تبعیض قوانین کشور را سست کرده بود.

5. he showed discrimination in his choice of clothes
او در انتخاب جامه خوش سلیقگی و خبرگی نشان داد.

6. most religious and racial discrimination is based on ignorance
بیشتر تبعیضات مذهبی و نژادی به علت جهل است.

7. he showed a lack of discrimination in the way he decorated the house
او در تزیین خانه از خود بدسلیقگی نشان داد.

8. these computers are capable of sound and shape discrimination
این کامپیوترها قادر به شناختن فرق بین صدا و شکل می باشند.

9. There is widespread discrimination against doctors of Asian origin.
[ترجمه گوگل]تبعیض گسترده ای علیه پزشکان آسیایی الاصل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تبعیض گسترده ای در مورد پزشکان منشا آسیایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She believes the research understates the amount of discrimination women suffer.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که این تحقیق میزان تبعیض را که زنان متحمل می شوند کمتر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که تحقیقات در مورد میزان تبعیض که زنان از آن رنج می برند را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Sex Discrimination Act has not eliminated discrimination in employment.
[ترجمه گوگل]قانون تبعیض جنسیتی تبعیض در استخدام را برطرف نکرده است
[ترجمه ترگمان]قانون تبعیض جنسی تبعیض در استخدام را حذف نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Racial discrimination still exists in modern society.
[ترجمه گوگل]تبعیض نژادی هنوز در جامعه مدرن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تبعیض نژادی هنوز در جامعه مدرن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is exempt from sex discrimination laws.
[ترجمه گوگل]او از قوانین تبعیض جنسی مستثنی است
[ترجمه ترگمان]او از قوانین تبعیض جنسی معاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The law has done little to prevent racial discrimination and inequality.
[ترجمه گوگل]قانون برای جلوگیری از تبعیض نژادی و نابرابری کاری انجام نداده است
[ترجمه ترگمان]این قانون برای جلوگیری از تبعیض نژادی و نابرابری زیاد عمل نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He spoke out against racial discrimination.
[ترجمه گوگل]او علیه تبعیض نژادی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او علیه تبعیض نژادی صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They knew that discrimination was going on, but chose to ignore it.
[ترجمه گوگل]آنها می دانستند که تبعیض در جریان است، اما ترجیح دادند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانستند که تبعیض در جریان است، اما تصمیم گرفت آن را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمیز (اسم)
discernment, distinction, identification, difference, contradistinction, discrimination

فرق (اسم)
top, vertex, distinction, sinciput, odds, difference, contradistinction, crown, discrimination, inequality

فرق گذاری (اسم)
differentiation, discrimination

تبعیض (اسم)
prejudice, discrimination

تخصصی

[برق و الکترونیک] ممیزی 1. درجه حذف سیگنالهای ناخواسته در گیرنده یا سایر وسایلی که دارای مدار تنظیم شده اند .
[صنعت] تفکیک پذیری، تمایز - مترادف واژه کوچکترین واحد قابل شناسایی، عبارتست از میزان وضوح در اندازه گیری، حد مقیاس و یا کوچکترین واحد قابل تشخیصِ ابزار اندازه گیری و یا استاندارد مورد استفاده. تفکیک پذیری یک خصیصه ذاتی در طراحی ابزار اندازه گیری است و به عنوان واحد اندازه گیری یا دسته بندی ابزار، معرفی می گردد.
[حقوق] تبعیض، قوه تمییز و تشخیص
[ریاضیات] تمیز دادن، تشخیص
[آمار] تشخیص

انگلیسی به انگلیسی

• discernment; partiality, unequal treatment; ability to choose well (in matters of taste)
discrimination is the practice of treating one person or group of people less fairly or less well than other people or groups.
discrimination is the ability to recognize and like things that are of good quality.

پیشنهاد کاربران

این کلمه به معنای تمیز دادن و تفکیک کردن یک چیز از چیز دیگر و با کلمه distinction هم معنی است. مثلا شما اگر یک نژاد را برتر از نژاد دیگر بدانید انگار که آن را از بین سایر نژاد ها تفکیک و تمیز دادید و معنای تبعیض نژادی میگیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان بهتره در کنار هر کلمه یک یا دو مترادف بلد باشید تا در مقاطع تحصیلات تکمیلی به مشکل نخورید و در موقعیت های مختلف انعطاف لازم را داشته باشید.

تبعیض نژادی
تبعیض
مثال: Discrimination based on race or gender is unacceptable.
تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت قابل قبول نیست.
افتراق
تیزبینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discriminate
✅️ اسم ( noun ) : discrimination
✅️ صفت ( adjective ) : discriminating / discriminatory
✅️ قید ( adverb ) : _
قدرت تفکیک
قابلیت تفکیک
discrimination ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تبعیض
تعریف: برخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیش داوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی
متمایزسازی
Different point :
Prejudice - - - - is an unjustified or incorrect attitude ( usually negative )
For example, a person may hold prejudiced views towards a certain race or gender
but . . .
...
[مشاهده متن کامل]

Discrimination - - - - is the behavior or actions, usually negative, towards an individual or group of people

Discriminate : تبعیض قائل شدن ( v )
Discrimination : تبعیض
Gender Discrimination : تبعیض جنسیتی یا همون sexism و بفرد که اینکارو انجام میده sexist میگن
با disclamation اشتباه نگیرید. اون میشه انکار و حاشا

درک و شعور هم معنی میده
1. تبعیض
2. تمییز

افتراق، فرق گذاری، تبعیض
prejudice
تبعیض
تبعیض ( درسی )
شناخت تفاوت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس