discovery

/ˌdɪˈskəvəri//dɪˈskʌvəri/

معنی: کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری
معانی دیگر: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرسی

جمله های نمونه

1. a discovery that made medical history
کشفی که در تاریخ پزشکی ثبت است

2. a discovery that was very important in the hemisphere of physics
کشفی که در زمینه ی فیزیک اهمیت زیادی داشت

3. his discovery is now the center of the medical stage
کشف او اکنون از نظر پزشکی بسیار مورد توجه است.

4. the discovery of america
کشف امریکا

5. the discovery of her husband's love letters was a fuel for her greater jealousy
کشف نامه های عشقی شوهرش محرک حسادت شدیدتر او شد.

6. the discovery of new evidence threw discredit on that scholar's theories
یافتن شواهد جدید نظریه های آن دانشمند را مورد تردید قرار داد.

7. the discovery of penicillin was a landmark in the history of medicine
کشف پنی سیلین نقطه ی عطفی در تاریخ پزشکی بود.

8. the discovery of the bloody glove implicated him in the murder
کشف دستکش خونین،قاتل بودن او را زیر سئوال برد.

9. the discovery of the gun sparked the police to fresh activity
کشف تپانچه پلیس را به فعالیت مجدد واداشت.

10. a voyage of discovery
سفر دریایی اکتشافی

11. laser is a new scientific discovery
لیزر یابه ی (کشف) علمی تازه ای است.

12. the five hundredth anniversary of the discovery of america
پانصدمین سالروز کشف امریکا

13. it was pure chance that led to this discovery
صرفا در اثر بخت و اقبال بود که این اکتشاف به وقوع پیوست.

14. This discovery seems to validate the claims of popular astrology.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این کشف ادعاهای طالع بینی رایج را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]این کشف به نظر می رسد که ادعاهای علم نجوم مردمی را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She credited herself with the discovery.
[ترجمه گوگل]او این کشف را به خود اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]خودش را با این کشف اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This new discovery will contribute to all humanity.
[ترجمه گوگل]این کشف جدید به تمام بشریت کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کشف جدید به همه بشریت کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Prime Minister was steadily emboldened by the discovery that he faced no opposition.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به طور پیوسته با این کشف که با مخالفت مواجه نشد، جرات می کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر به طور پیوسته با کشف اینکه او مخالف نیست، جسور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He declares to have made a wonderful scientific discovery.
[ترجمه گوگل]او اعلام می کند که یک کشف علمی شگفت انگیز انجام داده است
[ترجمه ترگمان]او می گوید که کشف علمی فوق العاده ای انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. No great discovery was ever made without a bold guess. Isaac Newton
[ترجمه گوگل]هیچ کشف بزرگی بدون حدس و گمان جسورانه انجام نشده است اسحاق نیوتن
[ترجمه ترگمان]هیچ کشف بزرگی بدون حدس زننده انجام نشد اسحاق نیوتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It was acclaimed as a great discovery.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کشف بزرگ مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این کشف به عنوان یک کشف بزرگ مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The discovery of Columbus was quite an event in the world.
[ترجمه گوگل]کشف کلمب یک رویداد کاملاً در جهان بود
[ترجمه ترگمان]کشف کولمبوس به طور کامل رویدادی در جهان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشف (اسم)
intuition, detection, treasure trove, demodulation, discovery, finding, overture

اکتشاف (اسم)
detection, reconnaissance, exploration, discovery, finding

یابنده (اسم)
find, getter, discovery, finding, detector, finder, discoverer

پی بری (اسم)
discovery

تخصصی

[زمین شناسی] آشکار کردن، کشف کردن
[حقوق] افشاء، کشف، تأمین دلیل (اجبار خوانده به افشاء ادله و مدارک)

انگلیسی به انگلیسی

• finding; revelation
a discovery is the finding of an object or fact that nobody knew about.
a discovery is also something that you find or learn about.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Advance
🔘 Development
🔘 Success
🔘 Discovery
🔘 Find
🔘 Improvement
🔘 Innovation
🔘 Revolution
🔘 Progress
🔘 Headway
🔘 Advancement
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Breakthrough
✅ Definition:
👉 A significant step forward in knowledge, achievement, or progress.

کشف، کشف کردن
مثال: The scientist made a groundbreaking discovery.
دانشمند یک کشف پرمعنی انجام داد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discover
✅️ اسم ( noun ) : discovery / discoverability
✅️ صفت ( adjective ) : discoverable
✅️ قید ( adverb ) : _
تحقیقات مقدماتی ( من وکالت می کنم و از نزدیک دیدم همین اصطلاح به کار میره )
کاوشگری ، مکاشفه
یافته
تحقیق
کشف ، اکتشاف
Important discoveryکشف مهم
جریان تأمین دلیل، اجرای درخواست ارائه مدارک ( حقوق ) مربوط به زمانی است که فرد یا گروهی از طرفین یک دعوی حقوقی، به حکم بدویِ دادگاه اعتراض وتقاضای فرجام می کنند و زمانی که قرار است درخواستشان در دادگاه
...
[مشاهده متن کامل]
استیناف یا تجدیدنظر بررسی شود، لازم است که در رابطه با این اعتراضشان دلیل و مدرک بیاورند که به این رویه، جریان تأمین دلیل گفته می شود

discovery
دِشکافتاری ، پادکاوِشی ، پِیکاوشگری
بررسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس