discourteous

/dɪsˈkɜːrtɪəs//dɪsˈkɜːtɪəs/

معنی: تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه
معانی دیگر: ناراد، نارادانه

جمله های نمونه

1. a discourteous policeman
پاسبان بی ادب

2. It was discourteous of you to arrive late.
[ترجمه گوگل]از شما بی ادبی بود که دیر آمدید
[ترجمه ترگمان]بی ادبی بود که دیر رسیدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be discourteous to ignore his request.
[ترجمه مهران] بی ادبانه خواهد بود اگر درخواست اش را نادیده بگیرم
|
[ترجمه محمدحسین زارع] رد کردن درخواست ایشان دور از ادب بود
|
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن درخواست او بی ادبانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بی ادبیه که درخواستش رو نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was offended by his discourteous reply.
[ترجمه گوگل]از پاسخ بی ادبانه او ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]از این جواب discourteous رنجیده خاطر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He claimed that the officer had been discourteous to him.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که افسر با او بی ادبی کرده است
[ترجمه ترگمان]ادعا می کرد که این افسر به او بی ادبی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sales staff were discourteous and slow.
[ترجمه گوگل]کارکنان فروش بی ادب و کند بودند
[ترجمه ترگمان]کارکنان فروش بی ادب و آهسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would have seemed discourteous to refuse his offer.
[ترجمه گوگل]رد پیشنهاد او بی ادبانه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]بی ادبیه که پیشنهادش رو رد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The above telephone conversation is not only discourteous, but also hurts business prospects.
[ترجمه گوگل]مکالمه تلفنی فوق نه تنها بی ادبانه است، بلکه به چشم انداز تجاری نیز آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]مکالمه تلفنی در بالا نه تنها بی ادب است بلکه چشم اندازه ای تجاری را نیز آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Staff are often discourteous and sometimes downright rude.
[ترجمه گوگل]کارکنان اغلب بی ادب و گاهی کاملاً بی ادب هستند
[ترجمه ترگمان]کارکنان اغلب بی ادب و گاهی بی ادبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A later book received a rather discourteous reception in the San Francisco Chronicle, in which the reviewer wrote, "mental unsoundness is everywhere visible in this book.
[ترجمه گوگل]کتاب بعدی در سانفرانسیسکو کرونیکل با استقبال نسبتاً بی ادبانه ای مواجه شد، که در آن منتقد نوشت: «ناسلامتی ذهنی در همه جای این کتاب قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]کتاب بعدی یک پذیرش نسبتا بی ادبانه در کرونیکل سان فرانسیسکو به دست آورد که در آن the نوشته بود: \" unsoundness ذهنی در همه جا در این کتاب مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lateness is discourteous to your classmates and to your professor.
[ترجمه گوگل]تأخیر برای همکلاسی ها و برای استادتان بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]بی احترامی به همکلاسی های خود و استاد شما بی ادبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These adjectives mean abrupt and sometimes discourteous in manner or speech.
[ترجمه گوگل]این صفت ها به معنای ناگهانی و گاهی بی ادبی در شیوه یا گفتار هستند
[ترجمه ترگمان]این صفات زشت و زننده است و گاهی بی ادب و بی ادب به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His behaviour was wanting in courtesy, ie discourteous, rude.
[ترجمه گوگل]رفتار او از روی ادب، یعنی بی ادبی، بی ادبانه بود
[ترجمه ترگمان]رفتارش مودبانه و بی نزاکت و بی ادبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Discourteous are also errors included in business letter - writing.
[ترجمه گوگل]همچنین اشتباهاتی که در نامه نگاری تجاری گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین اشتباه ات در نامه نوشتن نامه نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

بی نزاکت (صفت)
boorish, tactless, indelicate, indecorous, unceremonious, discourteous

بی ادبانه (صفت)
discourteous

انگلیسی به انگلیسی

• impolite, rude
someone who is discourteous is rude and has no consideration for the feelings of other people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : discourtesy
✅️ صفت ( adjective ) : discourteous
✅️ قید ( adverb ) : discourteously
وقیحانه، گستاخانه
بی ادبانه
بی نزاکت، بی ادب

بپرس