discordant

/dɪsˈkɔːrdənt//dɪsˈkɔːdənt/

معنی: نا سازگار، نا موزون
معانی دیگر: ناهمساز، نامتوافق، ناجور، گوشخراش، (صدا) زننده، ناهماهنگ، ناهنجار، مغایر

جمله های نمونه

1. a discordant family
خانواده ی ناسازگار

2. the discordant noise of the traffic during rush hours
صدای گوشخراش وسایط نقلیه در اوقات شلوغی

3. a husband and wife who have discordant political and religious views
زن و شوهری که عقاید مذهبی و سیاسی آنان همخوانی ندارد

4. The contemporary dialogue for me struck a slightly discordant note.
[ترجمه گوگل]دیالوگ معاصر برای من نت کمی ناسازگار بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوی معاصر برای من به آهنگ ناهنجاری برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His agenda is discordant with ours.
[ترجمه گوگل]برنامه او با برنامه ما مغایرت دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه او با ما مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Something gave a loud discordant twang.
[ترجمه گوگل]چیزی صدای ناهماهنگی بلند داد
[ترجمه ترگمان]صدایی با صدای بلند به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The functional modernity of the computer struck a discordant note amid the elegant eighteenth-century furniture.
[ترجمه گوگل]مدرنیته عملکردی رایانه در میان مبلمان زیبای قرن هجدهم، نکته ای ناسازگار را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]مدرنیته کارکردی رایانه، در میان اثاثیه لوکس قرن هجدهم، به یک یادداشت ناهنجاری برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The modern decor strikes a discordant note in this 17th century building.
[ترجمه گوگل]دکور مدرن در این ساختمان قرن هفدهمی، یک نکته متفاوت را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]دکوراسیون مدرن در این ساختمان قرن هفدهم به یک یادداشت ناهنجاری تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is, however, one discordant note.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک نکته ناسازگار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک یادداشت ناهنجاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The authorities on the issue are discordant.
[ترجمه گوگل]مقامات در این مورد اختلاف نظر دارند
[ترجمه ترگمان]مقامات در مورد این مساله ناجور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole discordant palimpsest of photographic realities with which we are daily bombarded is communicated in the microcosm of a single canvas.
[ترجمه گوگل]تمام پالمپسست ناسازگار واقعیت های عکاسی که ما روزانه با آن بمباران می شویم، در عالم کوچک یک بوم منفرد منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه کاملی از واقعیات عکاسی که ما هر روز با آن بمباران می کنیم در عالم صغیر از یک بوم مجرد منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In fact it tends to generate some very discordant results.
[ترجمه گوگل]در واقع تمایل به ایجاد برخی نتایج بسیار ناسازگار دارد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت تمایل به خلق برخی نتایج بسیار ناهنجاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The village band, all discordant trumpetings and squeaks, led the congregation in procession to the war memorial.
[ترجمه گوگل]گروه موسیقی روستا، همه شیپورها و جیرجیرهای ناهماهنگ، جماعت را در صفوف به سوی بنای یادبود جنگ رهبری کردند
[ترجمه ترگمان]گروه دهکده، که همگی trumpetings و squeaks بودند، مردم را به مراسم یادبود جنگ هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A discordant and high-spirited version of an old tune rang out into the evening air.
[ترجمه گوگل]یک نسخه ناسازگار و با روحیه از یک آهنگ قدیمی در هوای شب پخش شد
[ترجمه ترگمان]صدای یکنواخت و سرزنده یک آهنگ قدیمی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A guide to interpreting discordant systematic reviews.
[ترجمه گوگل]راهنمای تفسیر مرورهای سیستماتیک ناسازگار
[ترجمه ترگمان]راهنمایی برای تفسیر بررسی های سیستماتیک ناهنجاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناسازگار (صفت)
abhorrent, adverse, incompatible, discordant, alien, disagreeable, poor, ill-sorted, insalubrious, insociable, irreconcilable, maladjusted

نا موزون (صفت)
discordant, dissonant, atonal, tuneless, inharmonic, toneless

تخصصی

[عمران و معماری] ناهمشیب
[زمین شناسی] ناهماهنگ واژه ای که جهت مشخص نمودن وضعیت یک توده آذرین نسبت به ساخت های سنگ های اطراف مثل لایه بندی و غیره به کار می رود.
[ریاضیات] ناهماهنگ
[آمار] ناهماهنگ

انگلیسی به انگلیسی

• inharmonious, unmelodious; incompatible, incongruous; not in agreement
things that are discordant are different from each other in an unpleasant way; a formal word.
a discordant sound or musical effect is unpleasant or unattractive to listen to; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : discord / discordance
✅️ صفت ( adjective ) : discordant
✅️ قید ( adverb ) : discordantly
اختلاف نظر، ناموزون، ناسازگار

بپرس