discordance

/dɪsˈkɔːrdəns//dɪsˈkɔːdəns/

معنی: ناجوری، عدم هم اهنگی، عدم توافق
معانی دیگر: عدم ثبات

جمله های نمونه

1. The most important method to resolve discordance between land exploitation and transportation is to build satellite towns.
[ترجمه گوگل]مهمترین روش برای رفع ناهماهنگی بین بهره برداری از زمین و حمل و نقل، ساخت شهرک های اقماری است
[ترجمه ترگمان]مهم ترین روش حل اختلاف بین بهره برداری از زمین و حمل و نقل، ساخت شهرک های اقماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The discordance between knowledge and being is my subject.
[ترجمه گوگل]اختلاف علم و هستی موضوع من است
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین دانش و بودن موضوع من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is discordance between present two-part tariff and urging economic operation of transformer.
[ترجمه گوگل]بین تعرفه دو قسمتی کنونی و اصرار به بهره برداری اقتصادی ترانسفورماتور اختلاف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]There بین تعرفه های دو قسمتی وجود دارد و عملیات اقتصادی ترانسفورماتور را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Epigenetic variations "could explain the odd discordance of diseases among identical twins, " Whitelaw suggests.
[ترجمه گوگل]Whitelaw پیشنهاد می کند که تغییرات اپی ژنتیکی "می تواند ناهماهنگی عجیب بیماری ها در بین دوقلوهای همسان را توضیح دهد "
[ترجمه ترگمان]Whitelaw می گوید: \" تنوع زیستی ممکن است توصیف عجیب و غریب بیماری ها در بین دوقلوهای همسان را توضیح دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The discordance between these two products bothered the boss.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی بین این دو محصول رئیس را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]The بین این دو محصول، سرکارگر را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The discordance between the dramatic increase of information flow and the distribution of information brings difficulty and risk to scientific and efficient policy-making.
[ترجمه گوگل]عدم تطابق بین افزایش چشمگیر جریان اطلاعات و توزیع اطلاعات، دشواری و خطری را برای سیاست گذاری علمی و کارآمد به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین افزایش چشمگیر جریان اطلاعات و توزیع اطلاعات، دشواری و ریسک ایجاد سیاست علمی و کارآمد را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All things considered, the reason for discordance might not be important.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن همه چیز، دلیل اختلاف ممکن است مهم نباشد
[ترجمه ترگمان]تمام چیزهایی که در نظر گرفته می شوند، دلیل for ممکن است مهم نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To study the influence of discordance between clinical staging and pathological analysis in cervical carcinoma.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه تأثیر عدم تطابق بین مرحله بندی بالینی و تجزیه و تحلیل پاتولوژیک در کارسینوم دهانه رحم
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر of بین staging بالینی و تجزیه و تحلیل pathological در سرطان رحم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To analyze environmental factors of the discordance of concomitant strabismus phenotypes in monozygotic twins.
[ترجمه گوگل]هدف تجزیه و تحلیل عوامل محیطی عدم تطابق فنوتیپ‌های استرابیسم همزمان در دوقلوهای تک تخمکی
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل عوامل محیطی of of همزمان در دوقلوهای monozygotic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, discordance is fine because it may represent the exclusive beauty.
[ترجمه گوگل]با این حال، ناهماهنگی خوب است زیرا ممکن است زیبایی منحصر به فرد را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، discordance خوب است زیرا ممکن است زیبایی منحصر به فرد را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The discordance then spins dreams of discord and unhappiness in the dance of life.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری سپس رویاهای اختلاف و ناراحتی را در رقص زندگی می چرخاند
[ترجمه ترگمان]The سپس رویاهای ناسازگاری و بدبختی را در رقص زندگی به چرخش در می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Out of that discordance arises the consciousness of a new class, and with its rise to self-consciousness the fall of ownership begins.
[ترجمه گوگل]از آن ناهماهنگی، آگاهی طبقه جدیدی پدید می‌آید و با افزایش آن به خودآگاهی، سقوط مالکیت آغاز می‌شود
[ترجمه ترگمان]خارج از این discordance آگاهی از یک طبقه جدید ایجاد می شود و با ظهور آن به خودآگاهی، سقوط مالکیت آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, the mechanism of DCD remains unclear duo to diversity in clinical manifestation, high comorbidity rate and discordance in classification of subtypes of the disease.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مکانیسم DCD به دلیل تنوع در تظاهرات بالینی، میزان بالای همبودی و ناهماهنگی در طبقه بندی زیرگروه های بیماری نامشخص است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مکانیزم of هنوز مشخص نیست که این دو به تنوع در ظهور بالینی، نرخ بالای comorbidity و discordance در طبقه بندی مجموعه فرعی این بیماری ها تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once the president B, employed from the outside, had held a meeting 30 minutes before off-hour, and was criticized by L, B finally left the company due to his discordance with L.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رئیس B که از خارج استخدام شده بود، 30 دقیقه قبل از ساعت کاری جلسه ای برگزار کرد و مورد انتقاد L قرار گرفت، B در نهایت به دلیل ناسازگاری خود با L شرکت را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که رئیس جمهور B، که از خارج استخدام شده بود، ۳۰ دقیقه قبل از ساعت یک جلسه برگزار کرده بود و مورد انتقاد آل قرار گرفت و در نهایت شرکت را به دلیل discordance با آل ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But this does pose questions for the future, she told the audience. "Is there a subgroup with a low enough rate of discordance to suggest that rebiopsy is not necessary?"
[ترجمه گوگل]او به حضار گفت اما این سؤالاتی را برای آینده ایجاد می کند آیا زیرگروهی با میزان ناسازگاری به اندازه کافی پایین وجود دارد که نشان دهد بیوپسی مجدد ضروری نیست؟
[ترجمه ترگمان]او به حضار گفت: \"اما این مساله برای آینده سوالاتی مطرح می کند\" آیا زیر گروه کمی از discordance وجود دارد که نشان دهد rebiopsy لازم نیست؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناجوری (اسم)
dissonance, inconvenience, contrariness, inconsistency, incoherence, inconsistence, unlikelihood, discordance, disparity, heterogeny, incommodity, inconsonance, xenogenesis

عدم هماهنگی (اسم)
discord, disaccord, discordance, disconformity, disharmony, incoordination

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

تخصصی

[زمین شناسی] ناهمسازی، دگرشیبی الف ) فقدان توازی بین چینه های مجاور را گویند . این اصطلاح توسط ویلیس در مواردی استفاده شده که دلیل وقوع آن مشکوک بوده است با وجود اینکه این اصطلاح به طور گسترده پذیرفته نشده است به طور شایان توجهی برای استفاده توصیفی در جایی که مدارک ناقص جهت تفکیک ناهمسازی چینه شناسی و زمین شناختی وجود دارد، به کار می رود( مانند روراندگی، لغزش، گسل جدا کننده ). مقایسه شود با همساز، هم شیب . ب) ناپیوستگی زاویه دار . ( زمان زمین شناسی): الف)به سنهای رادیومتریک گفته می شود که با بیش از یک روش برای یک نمونه مشابه یا کانی های همراه تعیین می شود که فراتر از خطای آزمایشی، در مغایرت با هم قرار دارند . ب) به سن هایی که حاصل از کانی های همراه تعیین شده توسط یک روش مشابه است، گویند که در مخالفت با هم هستند ج) در یک معنای محدودتر این اصطلاح برای نشان دادن مغایرت سنین 238U/206Pb، 235U/207Pb ،207Pb/206 Pb و 233Th/208Pb تعیین شده برای یک نمونه کانی استفاده می شود . سنین ناهمساز معمولاً بازگوکننده این موردند که یک یا چند سیستم ایزوتوپی برای فرآیند های سن یابی اولیه، تشکیل اولیه مواد زمین شناسی یا شیوه های آزمایشگاهی مورد استفاده است . متضاد : هم ساز . ( زمین ریخت شناسی ) : عوارضی که دارای فراز برابر یا شباهت نیستند . مثلاً : یک دره ناهمساز که رود یا جریان آب آن توسط یک آبشار وارد جریان آب اصلی می شود یا کف یک دره که بر روی آن، بستر رودخانه بالا دست به بستر رودخانه اصلی ملحق می شود .
[ریاضیات] اختلاف

انگلیسی به انگلیسی

• disagreement, discord, lack of harmony (between people or things); harsh and unpleasant sound; unharmonious combination of sounds (music)

پیشنهاد کاربران

۱. اختلاف. ناسازگاری ۲. {موسیقی} تنافر. ناهمخوانی. ناسازی
مثال:
You do not see any discordance in the creation of All - beneficent
تو در آفرینش خدای رحمان هیچ اختلاف و ناسازگاری مشاهده نمی کنی.
� مَّا تَرَىٰ فِی خَلۡقِ ٱلرَّحمَٰنِ مِن تَفَٰاوُتٖ�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : discord / discordance
✅️ صفت ( adjective ) : discordant
✅️ قید ( adverb ) : discordantly

بپرس