discontinuous

/ˌdɪskənˈtɪnjuəs//ˌdɪskənˈtɪnjuəs/

معنی: متناوب، ناپیوسته، غیر مداوم
معانی دیگر: نامداوم، ناپیگیر، ادواری، گاهوار، گسسته، (ریاضی) ناپیوسته

جمله های نمونه

1. discontinuous function
تابع ناپیوسته

2. a series of discontinuous events
یک سلسله رویدادهای متناوب

3. his education was shallow and discontinuous
آموزش او سطحی و ناپیوسته بود.

4. The wave can not be discontinuous.
[ترجمه گوگل]موج نمی تواند ناپیوسته باشد
[ترجمه ترگمان]این موج نمی تواند ناپیوسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The discontinuous change constitutes a scientific revolution.
[ترجمه گوگل]تغییر ناپیوسته یک انقلاب علمی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]تغییر ناپیوسته یک انقلاب علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Psychotic illness itself is frequently a discontinuous event and mostly inimical to organised thought.
[ترجمه گوگل]خود بیماری روان پریشی اغلب یک رویداد ناپیوسته و عمدتاً با افکار سازمان یافته دشمنی می کند
[ترجمه ترگمان]خود بیماری اغلب یک رویداد ناپیوسته و اغلب مغایر با افکار سازمان یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Somehow, a continuous process-natural selection-has given rise to discontinuous entities called species.
[ترجمه گوگل]به نحوی، یک فرآیند پیوسته - انتخاب طبیعی - باعث پیدایش موجودات ناپیوسته ای به نام گونه ها شده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، یک انتخاب طبیعی - یک انتخاب طبیعی - به نهاده ای ناپیوسته به نام گونه ها داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this paper, discontinuous Galerkin method (DGM) is used to numerically simulate spherical explosion in air.
[ترجمه گوگل]در این مقاله از روش گالرکین ناپیوسته (DGM) برای شبیه سازی عددی انفجار کروی در هوا استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله از روش ناپیوسته ناپیوسته (DGM)برای شبیه سازی عددی یک انفجار کروی در هوا استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Discontinuous shot-peening can lead to crack initiation at the tensile surface stresses adjacent to edges of abrupt compressive layer run outs (no fadeout).
[ترجمه گوگل]شات پینینگ ناپیوسته می تواند منجر به شروع ترک در تنش های سطح کششی مجاور لبه های تخلیه ناگهانی لایه فشاری شود (بدون محو شدن)
[ترجمه ترگمان]Discontinuous shot - peening می تواند منجر به شروع ترک در سطح کشش سطحی در مجاورت با لبه های تک لایه کنترل ناگهانی (بدون fadeout)شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Electrophoresis in discontinuous buffer system was applied to fractionalize the pancreatic amylase isoenzymes.
[ترجمه گوگل]الکتروفورز در سیستم بافر ناپیوسته برای تکه تکه کردن ایزوآنزیم آمیلاز پانکراس اعمال شد
[ترجمه ترگمان]Electrophoresis در سیستم حایل ناپیوسته به fractionalize the pancreatic اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Traditionally discontinuous deformation analysis ( DDA ) method adopts linear displacement mode, which has many defects.
[ترجمه گوگل]روش تحلیل تغییر شکل ناپیوسته سنتی (DDA) از حالت جابجایی خطی استفاده می کند که دارای عیوب بسیاری است
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، تحلیل تغییر شکل ناپیوسته (DDA)حالت جابجایی خطی را اتخاذ می کند که دارای نقص های زیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This scheme uses smooth wave instead of discontinuous wave, so the wave in time field is continuous phase and has good frequency spectrum characteristics.
[ترجمه گوگل]این طرح به جای موج ناپیوسته از موج صاف استفاده می کند، بنابراین موج در میدان زمانی فاز پیوسته است و ویژگی های طیف فرکانس خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این طرح به جای موج ناپیوسته از موج صاف استفاده می کند، بنابراین موج در میدان زمانی یک فاز پیوسته بوده و دارای ویژگی های طیفی فراوانی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The problem of attitude angle jumping and discontinuous in simulation was analyzed.
[ترجمه گوگل]مشکل پرش زاویه نگرش و ناپیوستگی در شبیه سازی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مساله نوسان زاویه برخورد و ناپیوسته در شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The most interesting of Parnas's points was that there are two kinds of complex systems: continuous, and discontinuous.
[ترجمه گوگل]جالب ترین نکته پرناس این بود که دو نوع سیستم پیچیده وجود دارد: پیوسته و ناپیوسته
[ترجمه ترگمان]جالب ترین نقاط Parnas این بود که دو نوع سیستم پیچیده وجود دارد: پیوسته و ناپیوسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متناوب (صفت)
staggering, alternate, intermittent, alternative, alternating, periodic, sporadic, discontinuous, spasmodic

ناپیوسته (صفت)
discontinuous

غیر مداوم (صفت)
discontinuous, halting

تخصصی

[عمران و معماری] ناپیوسته - گسسته - جریان گسسته
[برق و الکترونیک] ناپیوسته
[زمین شناسی] ناپیوسته، گسسته
[نساجی] غیر مداوم
[ریاضیات] ناپیوسته، منفصل، ناپیوسته، گسسته، منفصل، شکسته، انفصالی

انگلیسی به انگلیسی

• not continuous, lacking sequence, discrete, intermittent
a process that is discontinuous happens in stages with intervals between them, rather than continuously; a technical term.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discontinue
✅️ اسم ( noun ) : discontinuation / discontinuity / discontinuance
✅️ صفت ( adjective ) : discontinued / discontinuous / discontinued
✅️ قید ( adverb ) : discontinuously
نامداوم
متناوب
ناپیوسته
ابتر
بی دنباله ؛ منقطع

بپرس