discontinuance

/ˌdɪskənˈtɪnjuːəns//ˌdɪskənˈtɪnjʊəns/

عدم تداوم، اختلال، ایستایی، انقطاع، وقفه، قطع، دست کشی

جمله های نمونه

1. the discontinuance of bus service between the two towns
قطع خدمات اتوبوسرانی میان آن دو شهر

2. I left the office on account of the discontinuance of the bus - iness.
[ترجمه گوگل]به دلیل قطع شدن اتوبوس، دفتر را ترک کردم
[ترجمه ترگمان]من دفتر رو به خاطر \"discontinuance the\" ترک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There wouldn't be any hassle about any discontinuance of services.
[ترجمه گوگل]هیچ مشکلی در مورد قطع خدمات وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ مشکلی در مورد انواع خدمات وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To terminate ( an action ) by discontinuance.
[ترجمه گوگل]خاتمه دادن به (عمل) با قطع
[ترجمه ترگمان]پایان دادن (اقدام)توسط discontinuance
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I left the office on acount of the discontinuance of the business.
[ترجمه گوگل]به دلیل توقف کار، دفتر را ترک کردم
[ترجمه ترگمان]من دفتر کار و اداره امور تجارت را ترک گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On account of the discontinuance of business at the company, I left the office.
[ترجمه گوگل]به دلیل توقف کار در شرکت، دفتر را ترک کردم
[ترجمه ترگمان]به خاطر فقدان کسب وکار در شرکت، دفتر را ترک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I left the office on account of the discontinuance of the Business.
[ترجمه گوگل]من دفتر را به دلیل توقف کار ترک کردم
[ترجمه ترگمان]من دفتر را به حساب the کسب وکار ترک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No administration had directed the Interstate Commerce Commission to order discontinuance of this practice in conformity with the court decisions.
[ترجمه گوگل]هیچ دولتی به کمیسیون بازرگانی بین ایالتی دستور نداده بود تا مطابق با تصمیمات دادگاه دستور توقف این رویه را بدهد
[ترجمه ترگمان]هیچ دولت به کمیسیون بازرگانی میان ایالتی دستور نداده بود تا مقررات این روش را مطابق با تصمیمات دادگاه به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You agree that SYM Stationary shall not be liable to you or to any third party for any modification, suspension or discontinuance of the Services.
[ترجمه گوگل]شما موافقت می کنید که SYM Stationary در قبال شما یا شخص ثالثی در قبال هرگونه تغییر، تعلیق یا قطع خدمات مسئولیتی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]شما موافق هستید که sym ساکن در قبال شما یا هر شخص ثالث برای هر گونه اصلاح، تعلیق یا discontinuance خدمات متعهد نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The limitation period for arbitration shall be calculated anew from the time of discontinuance.
[ترجمه گوگل]مدت محدودیت داوری از زمان توقف مجدداً محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]دوره محدود داوری باید مجددا از زمان of محاسبه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reasons above on ideological theory reflected certain subjectivity of the discontinuance of the New Democracy.
[ترجمه گوگل]دلایل بالا در مورد نظریه ایدئولوژیک منعکس کننده ذهنیت خاصی از توقف دموکراسی نو بود
[ترجمه ترگمان]دلایلی که بالاتر از نظریه ایدئولوژیکی بود، ذهنیت خاصی از the دموکراسی جدید را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The limitation period shall be counted anew from the time of discontinuance.
[ترجمه گوگل]مدت محدودیت از زمان قطع مجدداً محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]دوره محدودیت باید مجددا از زمان of شمرده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why, then, has the Communist Party announced the abolition of the worker-peasant democratic dictatorship and the discontinuance of confiscating the land of landlords?
[ترجمه گوگل]پس چرا حزب کمونیست لغو دیکتاتوری دمکراتیک کارگری- دهقانی و توقف مصادره زمین های زمین داران را اعلام کرده است؟
[ترجمه ترگمان]در این صورت، حزب کمونیست لغو قانون دیکتاتوری پرولتاریا - کشاورزان و مصادره زمین های مالکان را اعلام کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pause, interruption, cessation

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discontinue
✅️ اسم ( noun ) : discontinuation / discontinuity / discontinuance
✅️ صفت ( adjective ) : discontinued / discontinuous / discontinued
✅️ قید ( adverb ) : discontinuously

بپرس