1. disconsolate graveyards
گورستان های غم افزا
2. disconsolate parents
والدین تسلی ناپذیر
3. the death of my father left me utterly disconsolate
مرگ پدرم مرا عمیقا سوگمند کرد.
4. I can stay to recall, only then has disconsolate.
[ترجمه گوگل]من می توانم بمانم به یاد بیاورم، تنها پس از آن ناامید است
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم بمانم تا به یاد بیاورم، فقط در آن موقع ناراحت به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم بمانم تا به یاد بیاورم، فقط در آن موقع ناراحت به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The children were disconsolate about / at the death of their mother.
[ترجمه گوگل]بچه ها از مرگ مادرشان دلسرد شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از مرگ مادرشان پریشان شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بچه ها از مرگ مادرشان پریشان شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The team were disconsolate after losing what should have been an easy game.
[ترجمه گوگل]تیم پس از باخت بازی آسانی که باید باشد، دلسرد شد
[ترجمه ترگمان]تیم پس از از دست دادن آنچه که باید بازی آسانی باشد ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تیم پس از از دست دادن آنچه که باید بازی آسانی باشد ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The death of her father left Mary disconsolate.
[ترجمه گوگل]مرگ پدرش مریم را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ پدرش، مری disconsolate را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرگ پدرش، مری disconsolate را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was disconsolate after his divorce.
[ترجمه گوگل]او پس از طلاق از او دلسرد شد
[ترجمه ترگمان]او پس از طلاق از طلاق ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او پس از طلاق از طلاق ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Then Milton died, and Dark was disconsolate.
[ترجمه گوگل]سپس میلتون درگذشت و دارک ناامید شد
[ترجمه ترگمان]سپس میلتن مرد، و تاریکی به حدی تسلی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سپس میلتن مرد، و تاریکی به حدی تسلی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was disconsolate in consequence, and seemed to find time hanging heavily on her hands.
[ترجمه گوگل]در نتیجه او ناامید بود و به نظر می رسید که زمان زیادی روی دستانش آویزان است
[ترجمه ترگمان]او از این موضوع ناراحت شد و به نظر رسید که زمان زیادی را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او از این موضوع ناراحت شد و به نظر رسید که زمان زیادی را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A few disconsolate men sat with their hats in their hands.
[ترجمه گوگل]چند مرد دلگیر با کلاه در دست نشسته بودند
[ترجمه ترگمان]چند مرد تسلی ناپذیر با کلاه های خود در دست نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چند مرد تسلی ناپذیر با کلاه های خود در دست نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Disconsolate, Soapy ceased his unavailing racket.
[ترجمه گوگل]ناامید، صابونی راکت بی فایده خود را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]disconsolate، Soapy و racket بی فایده او را از دست نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]disconsolate، Soapy و racket بی فایده او را از دست نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She was disconsolate about her son's death.
[ترجمه گوگل]او از مرگ پسرش دلسرد بود
[ترجمه ترگمان]از مرگ پسرش ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از مرگ پسرش ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. At the dress rehearsal she was disconsolate.
[ترجمه گوگل]در تمرین لباس او ناامید بود
[ترجمه ترگمان]هنگام تمرین لباس زیر و رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنگام تمرین لباس زیر و رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She is disconsolate at the death of her cat.
[ترجمه گوگل]او از مرگ گربهاش ناراحت است
[ترجمه ترگمان]از مرگ گربه اش ناامید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از مرگ گربه اش ناامید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید