disconformity


معنی: عدم هم اهنگی، عدم توافق
معانی دیگر: (قدیمی) ناهم رنگی (با جماعت)، سرپیچی (از رسوم و سنت ها و غیره)، عدم ربط

مترادف ها

عدم هماهنگی (اسم)
discord, disaccord, discordance, disconformity, disharmony, incoordination

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

تخصصی

[عمران و معماری] دگر شیبی
[زمین شناسی] ناپیوستگی هم شیب سطحی نشاندهنده گپ زمانی میان دو سری لایه های موازی.
[معدن] ناپیوستگی هم شیب (زمین شناسی ساختمانی)

انگلیسی به انگلیسی

• nonconformity; inconsistency; disagreement; (geology) break in a series of sedimentary rocks that all have nearly the same dip

پیشنهاد کاربران

بپرس