🟧 DISCOMBOBULATE 🟧 ناراحت و گیج کردن
to confuse someone or make someone feel uncomfortable
🟧 DISCOMBOBULATED 🟧 ناراحت و گیج
confused and disconcerted
🟧 DISCONCERT 🟧 خونسردی و آرامش را بر هم زدن
... [مشاهده متن کامل]
disturb the composure of; unsettle.
🟧 DISCONCERTED 🟧 ناراحت، مُشَوَّش، دستپاچه، به هم ریخته
unsettled or confused
🟧 COMPOSURE 🟧 آرامش، خونسردی، تسلط بر خود
the state or feeling of being calm and in control of oneself.
🟧 DISCOMBOBULATED 🟧 ناراحت و گیج
🟧 DISCONCERT 🟧 خونسردی و آرامش را بر هم زدن
... [مشاهده متن کامل]
🟧 DISCONCERTED 🟧 ناراحت، مُشَوَّش، دستپاچه، به هم ریخته
🟧 COMPOSURE 🟧 آرامش، خونسردی، تسلط بر خود
مشوش