discolored

/ˌdɪˈskələr//ˌdɪˈskələ/

تغییر رنگ دادن، بی رنگ کردن

جمله های نمونه

1. a dress discolored in the sun
پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است

2. dice with discolored spots
تاس هایی که نقطه های آن رنگ رفته است

3. chemical materials have discolored the water in the lake
مواد شیمیایی رنگ آب دریاچه را تغییر داده است.

4. the apartment's furnishings were old and discolored
اثاثیه ی آپارتمان کهنه و رنگ و رو رفته بود.

5. the wall decorations were old and discolored
آذین های روی دیوار کهنه و رنگ رفته بودند.

6. He had bad teeth, irregular and discolored.
[ترجمه گوگل]او دندان های بد، نامنظم و تغییر رنگ داشت
[ترجمه ترگمان]دندان های بدی داشت، نامرتب و بی رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Spilt acid discolored the floor.
[ترجمه مصطفی بدری] اسید ریخته شده رنگ زمین را تغییر داده.
|
[ترجمه گوگل]اسید ریخته شده باعث تغییر رنگ کف شد
[ترجمه ترگمان]اسید spilt زمین رو رنگ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His lip was swollen, his face discolored.
[ترجمه گوگل]لبش متورم شده بود، صورتش تغییر رنگ داده بود
[ترجمه ترگمان]لبش ورم کرده بود و صورتش تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His teeth were discolored from smoking.
[ترجمه گوگل]دندان هایش به دلیل سیگار کشیدن تغییر رنگ داده بود
[ترجمه ترگمان]دندان هایش از دود سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A faintly discolored portrait of John F. . Kennedy hung on the wall above the desk.
[ترجمه گوگل]پرتره ای کم رنگ از جان اف کندی به دیوار بالای میز آویزان بود
[ترجمه ترگمان]تصویر بی رنگ و بی رنگ جان اف کندی روی دیوار بالای میز آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Discolored, as from a bruise; black-and-blue.
[ترجمه گوگل]تغییر رنگ، مانند کبودی؛ سیاه و آبی
[ترجمه ترگمان]Discolored، مثل کبودی، کبود و آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Something is wrong with our water. It is discolored and has a strange smell.
[ترجمه گوگل]مشکلی در آب ما وجود دارد تغییر رنگ داده و بوی عجیبی دارد
[ترجمه ترگمان] آب ما یه مشکلی داره رنگ و رویش پریده و بوی عجیبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Groans and convulsions, and discolored face, and friends weeping, and blacks, and obsequies, and the like, show death terrible.
[ترجمه گوگل]ناله ها و تشنج ها و صورت های رنگ پریده و دوستان گریان و سیاهی ها و فحاشی ها و امثال آن مرگ را وحشتناک نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آه و تشنجات و تشنج و چهره بی رنگ، و دوستان گریان، سیاه، و مرگ، مرگ را به مرگ نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The goods have been discolored and heavily saturated by rain that they are unsaleable.
[ترجمه گوگل]اجناس در اثر بارندگی تغییر رنگ داده و به شدت اشباع شده اند که قابل فروش نیستند
[ترجمه ترگمان]کالاها در اثر باران بی رنگ و به شدت اشباع شده و به شدت اشباع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. MOLDED - IN CONTAMINATION: Discolored particles in the material which cannot be removed.
[ترجمه گوگل]MOLDED - در آلودگی: ذرات تغییر رنگ در مواد که قابل حذف نیستند
[ترجمه ترگمان]molded - IN: ذرات discolored در موادی که نمی توانند حذف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My body was discolored and covered with blisters and lesions.
[ترجمه گوگل]بدنم تغییر رنگ داده بود و با تاول و ضایعات پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]بدنم رو رنگ رفته بود و جای زخم و زخم رو پوشونده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• faded, stained (also discoloured)

پیشنهاد کاربران

بپرس