discolor

/ˌdɪˈskələr//ˌdɪˈskələ/

معنی: بی رنگ کردن، تغییر رنگ دادن
معانی دیگر: دگرفام شدن، بد رنگ شدن، رنگ رفته شدن (در انگلیس می نویسند: discolour)، (در اثر آفتاب یا لک شدن یا شستشو و غیره)

جمله های نمونه

1. He had bad teeth, irregular and discolored.
[ترجمه گوگل]او دندان های بد، نامنظم و تغییر رنگ داشت
[ترجمه ترگمان]دندان های بدی داشت، نامرتب و بی رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Spilt acid discolored the floor.
[ترجمه گوگل]اسید ریخته شده باعث تغییر رنگ کف شد
[ترجمه ترگمان]اسید spilt زمین رو رنگ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His lip was swollen, his face discolored.
[ترجمه گوگل]لبش متورم شده بود، صورتش تغییر رنگ داده بود
[ترجمه ترگمان]لبش ورم کرده بود و صورتش تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His teeth were discolored from smoking.
[ترجمه گوگل]دندان هایش به دلیل سیگار کشیدن تغییر رنگ داده بود
[ترجمه ترگمان]دندان هایش از دود سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A faintly discolored portrait of John F. . Kennedy hung on the wall above the desk.
[ترجمه گوگل]پرتره ای کم رنگ از جان اف کندی به دیوار بالای میز آویزان بود
[ترجمه ترگمان]تصویر بی رنگ و بی رنگ جان اف کندی روی دیوار بالای میز آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His right hand rested on his knee; the discolored palm opened and closed as he stretched his corpse-white fingers.
[ترجمه گوگل]دست راستش روی زانویش قرار گرفت در حالی که انگشتان سفید جسد خود را دراز می کرد، کف دست تغییر رنگ باز و بسته شد
[ترجمه ترگمان]دست راستش روی زانوی او قرار گرفت؛ کف دست شویی باز و بسته شد و او انگشتان سفیدش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The best solution is to siphon off the discolored water and store it in the dark for a couple of weeks.
[ترجمه گوگل]بهترین راه حل این است که آب رنگ شده را با سیفون خارج کنید و آن را برای چند هفته در تاریکی نگهداری کنید
[ترجمه ترگمان]بهترین راه حل برای برداشتن آب بی رنگ و ذخیره آن در تاریکی به مدت چند هفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective : To investigate the Potentilla Discolor Bunge ( PDB ) on treat effect in experimental diabetic mouse.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر پوتنتلا بی رنگ بونج (PDB) بر اثر درمانی در موش آزمایشگاهی دیابتی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر Potentilla discolor Bunge (PDB)در مورد اثر رفتاری موش دیابتی آزمایشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study Discolor Cinquefoil Herb on blood fat of hyperlipemia rats and rabbits.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ی گیاه رنگارنگ سنک فویل بر روی چربی خون موش های صحرایی و خرگوش هایپرلیپیمی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه discolor هرب در زمینه چربی خون موش های صحرایی و خرگوش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smoking and some medications can also discolor teeth.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن و برخی داروها نیز می تواند باعث تغییر رنگ دندان ها شود
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن و برخی داروها نیز می توانند دندان به دندان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be sure to rinse thoroughly because sanitizers discolor the meat and may cause off flavors.
[ترجمه گوگل]حتماً آبکشی کنید زیرا ضدعفونی‌کننده‌ها رنگ گوشت را تغییر می‌دهند و ممکن است طعم آن را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که به طور کامل آبکشی کنید چون ضد عفونی کننده های دست گوشت را رها می کنند و ممکن است باعث ایجاد طعم ها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The corn protein foam powder was prepared by using corn gluten powder as the main material through the deliquescence of amylase, hydrolysis, discolor, deodorizing and drying.
[ترجمه گوگل]پودر فوم پروتئین ذرت با استفاده از پودر گلوتن ذرت به عنوان ماده اصلی از طریق رقیق شدن آمیلاز، هیدرولیز، تغییر رنگ، بو زدایی و خشک کردن تهیه شد
[ترجمه ترگمان]پودر فوم پروتیین با استفاده از پودر ذرت به عنوان ماده اصلی از طریق deliquescence، هیدرولیز، discolor، deodorizing و drying تهیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A new type of food additivecorn protein foam powder was prepared by using corn gluten powder as the main material through the processes of enzymolysis, hydrolysis, discolor, deodorizing and drying.
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از پودر فوم پروتئین ذرت افزودنی غذایی با استفاده از پودر گلوتن ذرت به عنوان ماده اصلی از طریق فرآیندهای آنزیمولیز، هیدرولیز، تغییر رنگ، بو زدایی و خشک کردن تهیه شد
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از پودر فوم پروتیین با استفاده از پودر ذرت به عنوان ماده اصلی از طریق فرآیند enzymolysis، هیدرولیز، discolor، deodorizing و drying تهیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The disease gets its name from streaks of yellow and white that discolor the leaves.
[ترجمه گوگل]این بیماری نام خود را از رگه هایی از زرد و سفید گرفته است که باعث تغییر رنگ برگ ها می شود
[ترجمه ترگمان]این بیماری نام خود را از رگه های زرد و سفید که برگ ها را پوشانده است، می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رنگ کردن (فعل)
achromatize, discolor, discolour, decolorize, decolourize, etiolate

تغییر رنگ دادن (فعل)
discolor, discolour, color, colour

تخصصی

[برق و الکترونیک] بی رنگ کردن

انگلیسی به انگلیسی

• change the color of, stain; fade, (also discolour)

پیشنهاد کاربران

بپرس