discard

/ˌdɪˈskɑːrd//dɪˈskɑːd/

معنی: طرد کردن، دور انداختن، ول کردن، دست کشیدن از، متروک ساختن
معانی دیگر: (بازی ورق) دور انداختن یک یا چند ورق و گرفتن ورق تازه به جای آن، (برگ) انداختن، کنارگذاشتن، (مجازی) دور افکندن، هرچیزی که دور انداخته شده است، مطرود، به درد نخور، دوراندازی، طرد

جمله های نمونه

1. we must discard these old supestitions
باید این خرافات کهنه را دور بیافکنیم.

2. into the discard
دستخوش فراموشی،مطرود،دورانداخته،به درد نخور

3. sword and spear have gone into the discard
شمشیر و نیزه دیگر به فراموشی سپرده شده اند (کاربرد ندارند).

4. Anna casually discarded one boyfriend after another.
[ترجمه گوگل]آنا به طور اتفاقی دوست پسرش را یکی پس از دیگری دور انداخت
[ترجمه ترگمان]آنا با بی تفاوتی یک دوست پسر دیگر را پس از دیگری رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Confident that he held a winning hand, Slim refused to discard anything.
[ترجمه گوگل]اسلیم با اطمینان از اینکه یک دست برنده را در دست دارد، حاضر به کنار گذاشتن چیزی نشد
[ترجمه ترگمان]سلیم که مطمئن بود دست برد دارد حاضر نشد چیزی را دور بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute.
[ترجمه گوگل]آقای منزل در پاسخ به این سوال که چرا سنت های خانوادگی خود را کنار گذاشته است، لال ماند
[ترجمه ترگمان]اقای Menzel ساکت ماند و پرسید که چرا رسم خانوادگی او را دور انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let's discard some of these old newspapers.
[ترجمه گوگل]بیایید برخی از این روزنامه های قدیمی را دور بریزیم
[ترجمه ترگمان]بذار چند تا از این روزنامه های قدیمی رو بندازیم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let's discard some of these old.
[ترجمه گوگل]بیایید برخی از این قدیمی ها را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]بذار چند تا از این قدیمی رو بندازیم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clean the mussels and discard any that do not close.
[ترجمه گوگل]صدف ها را تمیز کنید و هر کدام را که بسته نمی شود دور بریزید
[ترجمه ترگمان]صدف ها را تمیز کنید و هر کدام از آن ها را نزدیک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cut the flesh from the olives and discard the stones.
[ترجمه گوگل]گوشت زیتون را جدا کرده و هسته آن را دور بریزید
[ترجمه ترگمان]گوشت را از زیتون ببرید و سنگ ها را دور بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Einstein had the chutzpah to discard common sense and long-established theory.
[ترجمه گوگل]انیشتین این حق را داشت که عقل سلیم و نظریه قدیمی را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]انیشتین the را داشت که عقل سلیم و نظریه بلند مدت را دور بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She could now discard all thought of promotion.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌توانست تمام فکر ارتقاء را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]حالا می توانست همه فکر ترفیع را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We should discard old beliefs.
[ترجمه گوگل]باید باورهای قدیمی را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما باید باورهای قدیمی را دور بیاندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remove any fat from the bacon and discard.
[ترجمه گوگل]چربی بیکن را بردارید و دور بریزید
[ترجمه ترگمان]چربی را از چربی جدا کنید و دور بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Discard whey. Fry meat and onions in butter until browned.
[ترجمه گوگل]آب پنیر را دور بریزید گوشت و پیاز را در کره تفت دهید تا قهوه ای شود
[ترجمه ترگمان]ریختن کشک را دور بیاندازید گوشت سرخ شده و پیاز را در کره قرمز کنید تا آن را سیاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The parent company also will discard the Woolworth name for an undisclosed moniker later this year.
[ترجمه گوگل]شرکت مادر همچنین نام Woolworth را برای یک نام نامعلوم در اواخر امسال کنار خواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]شرکت مادر همچنین نام Woolworth را برای یک نام فاش نشده در اواخر سال جاری حذف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You have to discard the propeller engine and go back to the drawing board.
[ترجمه گوگل]شما باید موتور پروانه را دور بیندازید و به تخته رسم برگردید
[ترجمه ترگمان]شما باید موتور پروانه را رها کنید و به تابلوی نقاشی برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Discard any old cleaning materials.
[ترجمه گوگل]مواد تمیز کننده قدیمی را دور بریزید
[ترجمه ترگمان]هر گونه مواد تمیز کننده قدیمی را دور بیاندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرد کردن (فعل)
banish, reject, discard, excommunicate

دور انداختن (فعل)
throw off, discard, cast off, throw away, scrap

ول کردن (فعل)
leave, quit, relinquish, give up, desert, let, discard, forsake, unhand, unbridle, unloose

دست کشیدن از (فعل)
leave, quit, discard, go out, give over, surcease, disaccustom, knock off, leave off

متروک ساختن (فعل)
discard

انگلیسی به انگلیسی

• something which is discarded, garbage, refuse, scrap
throw away, get rid of
if you discard something, you get rid of it because it is not wanted.

پیشنهاد کاربران

discard دور انداختن
🇺🇸🇬🇧/dɪˈskɑːd/
to throw into a trash can .
e. g: The room was littered with discarded newspaper
صرف نظر کردن
منصرف شدن
[کنترل کیفی] اسقاط؛ نامنطق بودن قطعه با مشخصات؛ نامنطبق بودن قطعه با الزامات کارکردی؛ کنار گذاشتن قطعه به دلیل انطباق نداشتن با الزامات تعیین شده در مدارک فنی
do away with something
discard
It's time to do away with all of these old tax records.
discard ( v ) ( dɪˈskɑrd ) =to get rid of sth that you no longer want or need, e. g. discarded newspapers. discard ( n ) =a person or thing that isn't wanted or that is thrown away
discard
دور انداختن
از دور خارج کردن
Throw sth away
Toss sth away
✅کنارگذاشتن، ول کردن، دست کشیدن از
There is absolutely no sign that these token gestures are hurting the greenback right now. Yes, the dollar’s proportion of global reserves has sunk from 72 per cent in 1999 to 59 per cent, as central banks increasingly diversify their investment funds and ⭐discard⭐ currency pegs. And it is also true that the advent of wholesale ( bank - to - bank ) central bank digital currencies could theoretically accelerate this diversification by making it easier for non - American central banks to deal directly with each other in their own currencies
...
[مشاهده متن کامل]

FT. cim@

discard ( باستان شناسی )
واژه مصوب: وانهش
تعریف: آخرین مرحله از فرایند رفتار/ روند رفتار که در آن دست ساخته ها کنار گذاشته می شوند
۱. کنار گذاشتن / کنار انداختن
۲. دور ریختن
۳. از چیزی خلاص شدن
Noun - countable :
۱ - ورقی که در طول ورق بازی ( پاسور بازی ) به عنوان یک ورق نامطلوب شناخته شده و بازیکن سعی دارد با رد کردن آن، از شرش خلاص شود.

۲ - شخص یا چیز نامطلوب و غیرمفید
ignore
۱ - اِسقاط، از حیّز انتفاع خارج کردن، ۲ - وارَهایی ( در برابر dispose هم به کار می رود ) ، از رده خارج کردن
دور انداختن . دست کشیدن . نادیده گرفتن😉😎
disregard : نادیده گرفتن
discard : دور ریختن
نادیده گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس