disc

/ˈdɪsk//dɪsk/

معنی: پولک، دایره، قرص، دیسک، صفحه، گرده، صفحه ساختن
معانی دیگر: (ماه و خورشید) قرص، (disk هم می نویسند) گردک، تیغه ی گرد، اره ی مدور، صفحه ی گرد، صفحه ی گرامافون، مخفف:، تخفیف (قیمت)

جمله های نمونه

1. the disc of the sun sank into darkness
قرص خورشید در سیاهی شد

2. Their latest disc is a worthy successor to their popular debut album.
[ترجمه گوگل]آخرین دیسک آنها جانشین شایسته اولین آلبوم محبوب آنها است
[ترجمه ترگمان]آخرین آلبوم آن ها جانشین مناسبی برای اولین آلبوم آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've got an old vinyl disc of her singing.
[ترجمه گوگل]من یک دیسک وینیل قدیمی از آواز او دارم
[ترجمه ترگمان]سی دی vinyl قدیمی of را دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The report form is available on disc from Personnel.
[ترجمه گوگل]فرم گزارش روی دیسک از پرسنل موجود است
[ترجمه ترگمان]فرم گزارش روی دیسک از پرسنل موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most shredding machines are based on a revolving disc fitted with replaceable blades.
[ترجمه گوگل]اکثر دستگاه های خردکن بر اساس یک دیسک گردان مجهز به تیغه های قابل تعویض هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر ماشین های خرد کننده بر روی یک دیسک چرخان نصب شده اند که با تیغه های قابل تعویض نصب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The compact disc is a miracle of modern technology.
[ترجمه گوگل]لوح فشرده معجزه فناوری مدرن است
[ترجمه ترگمان]دیسک فشرده یک معجزه تکنولوژی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Prokofiev sonata comes first on the disc.
[ترجمه گوگل]سونات پروکوفیف اولین بار روی دیسک قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]The Prokofiev ابتدا روی دیسک قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The edge of the disc had been machined flat/smooth.
[ترجمه گوگل]لبه دیسک صاف/صاف ماشینکاری شده بود
[ترجمه ترگمان]لبه دیسک صاف \/ هموار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's been off work with a slipped disc .
[ترجمه گوگل]او با یک دیسک لغزنده از کار خارج شده است
[ترجمه ترگمان]اون با یه دیسک لیز خورده کار می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please format this floppy disc.
[ترجمه گوگل]لطفا این فلاپی دیسک را فرمت کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این دیسک نرم را قالب بندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Powell ruptured a disc in his back and was laid up for a year.
[ترجمه گوگل]پاول دیسک کمرش را پاره کرد و یک سال در خواب ماند
[ترجمه ترگمان]پاول یک دیسک در پشتش جدا کرد و یک سال به خاک سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The turning disc is connected by a drive belt to an electric motor.
[ترجمه گوگل]دیسک چرخش توسط یک تسمه محرک به یک موتور الکتریکی متصل می شود
[ترجمه ترگمان]دیسک چرخان با کمربند ایمنی به موتور الکتریکی متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He hands a metal disc to me.
[ترجمه گوگل]او یک دیسک فلزی را به من می دهد
[ترجمه ترگمان]او یک دیسک فلزی به من می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This recording is available on disc or cassette.
[ترجمه گوگل]این ضبط روی دیسک یا کاست موجود است
[ترجمه ترگمان]این ضبط در سی دی یا کاست در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Compact disc recordings give excellent sound reproduction.
[ترجمه گوگل]ضبط‌های دیسک فشرده بازتولید صدای عالی را ارائه می‌دهند
[ترجمه ترگمان]ضبط و ضبط سی دی به خوبی تولید مثل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پولک (اسم)
aglet, aiglet, dag, confetti, sequin, spangle, washer, disc, tinsel, shale, squama, palette, squamation

دایره (اسم)
section, field, rhomb, circle, sphere, domain, roundel, department, tambourine, bureau, disk, disc, compass, rondel

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

دیسک (اسم)
disk, disc, discus

صفحه (اسم)
plane, sheet, leaf, plate, tablet, page, disk, disc, folio, lamella

گرده (اسم)
granule, disk, disc, pollen, kidney, loin, haunch, feuilleton, hunkers

صفحه ساختن (فعل)
disk, disc

تخصصی

[حسابداری] دیسک، صفحه
[عمران و معماری] دیسک
[کامپیوتر] دیسک - دیسک فشرده - نوعی دیسک فشرده ( CD) یا دیسک ویدیویی دیجیتالی ( DVD) . نگاه کنید به disk . - دیسک - صفحه ای گرد، مسطح و غیر مغناطیسی، از جنس درخشانی با پوشش پلاستیکی ؛ برای خواندن یا نوشتن اطلاعات روی آن از لیزر استفاده می شود. نگاه کنید به compact disc .
[مهندسی گاز] صفحه، قرص، زبانه، بندآور
[زمین شناسی] قرص، گرده، دیسک الف) بخش مرکزی بدن یک خارپوست که کمابیش به طور مشخصی قابل جدایش از بازوهایش می باشد . برخی اوقات به شکل disk نوشته می شود. ب) یک اسکلریت قرصی بی منفذ یک هولوتورین را گویند .
[نساجی] دیسک - واشر - صفحه گردان
[ریاضیات] صفحه ی مدور، قرص، گرده
[پلیمر] لوح، قرص

انگلیسی به انگلیسی

• disk; phonograph record (archaic); compact disc; flat circular object; circular object covered in magnetic material and used for storing computer data (computers); central part of a flower head; (anatomy) flat round cartilage structure in the skeleton of a person or animal separating vertebraes in the spine; (biology) circular structure in plants or animals (as blood disk); discus, round metal disc which is thrown in athletic competitions; (agriculture) circular steel blade having a sharp edge used on a plow or disk harrow
a disc is a flat, circular shape or object.
a disc is also a piece of cartilage between the bones in your spine.
a disc is also a gramophone record.
see also disk.

پیشنهاد کاربران

یک روش رفتارشناسی است.
منابع• https://mrdisc.ir/product/disc-course/
مدل رفتارشناسی دیسک ( disc ) ، کاربردی ترین روش ارتباط موثر در جهان
منابع• https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://mrdisc.ir/what-is-disc/&ved=2ahUKEwjo9v7L2ff8AhUrgv0HHbx9DIIQFnoECA8QAQ&usg=AOvVaw0L5bumkeXrTGXoFAC1kD4T
برای ماه و خورشید هم میشه استفاده بشه با ترجمه ی : قرص

سی دی، فیلم و. .

بپرس