disbursement

/ˌdɪˈsbɜːrsmənt//dɪsˈbɜːsmənt/

معنی: پرداخت، هزینه، خرج
معانی دیگر: تخصیص بودجه، دادن پول، مبلغ پرداختی، وجه، (پول واعتبار و غیره)

جمله های نمونه

1. the disbursement of the loan has been completed
اعطای وام انجام شده است.

2. Let's switch the talk to disbursement.
[ترجمه گوگل]بیایید بحث را به پرداخت تبدیل کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا با disbursement صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This disbursement was paid by Marshalls some time ago but not until after the statutory demand had been served.
[ترجمه گوگل]این پرداخت مدتی پیش توسط مارشال ها پرداخت شد، اما تا زمانی که تقاضای قانونی انجام شد
[ترجمه ترگمان]این حقوق چند وقت پیش از مارشال ها داده شد اما نه تا زمانی که حکم قانونی صادر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The departmental budget reflects the income and disbursement activity of government department.
[ترجمه گوگل]بودجه دپارتمان منعکس کننده فعالیت های درآمدی و پرداختی بخش دولتی است
[ترجمه ترگمان]بودجه دپارتمانی نشان دهنده درآمد و فعالیت بخش دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This makes the disbursement of 51 channel is very convenient.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که پرداخت 51 کانال بسیار راحت باشد
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که پرداخت ۵۱ کانال بسیار مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Administrator over seeing the disbursement of funds is agreed upon by the Lending Bank and Investment-Asset Management Firm.
[ترجمه گوگل]مدیر نظارت بر پرداخت وجوه مورد توافق بانک وام دهنده و شرکت مدیریت سرمایه گذاری است
[ترجمه ترگمان]مدیر بر سر مشاهده پرداخت وجوه توسط بانک وام دادن و شرکت مدیریت دارایی - دارایی به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The disbursement rate of local supporting fund is comparatively low.
[ترجمه گوگل]نرخ پرداخت صندوق حمایت محلی نسبتاً پایین است
[ترجمه ترگمان]میزان پرداخت پول حمایت محلی نسبتا پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Overall, the Bank loan disbursement could be timely processed once the contract payment was made.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، پس از پرداخت قرارداد، پرداخت وام بانک می تواند به موقع انجام شود
[ترجمه ترگمان]رویهم رفته، پرداخت وام بانک می تواند به موقع پردازش شود زمانی که پرداخت قرارداد انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence, they secure credit by receiving disbursement now and deposit the money back for future expenditure.
[ترجمه گوگل]از این رو، آنها اعتبار را با دریافت پرداخت در حال حاضر تضمین می کنند و پول را برای هزینه های آینده پس می دهند
[ترجمه ترگمان]از این رو، آن ها با دریافت پول در حال حاضر و واریز نمودن پول به هزینه های آینده، اعتبار خود را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Marine bill of lading showing any disbursement charges marked COLLECT not acceptable.
[ترجمه گوگل]بارنامه دریایی که هر گونه هزینه پرداخت را نشان می دهد که با علامت جمع آوری غیرقابل قبول است
[ترجمه ترگمان]قبض دریایی بارگیری هر گونه اتهامات پرداخت علامت گذاری شده را نشان می دهد که مورد قبول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Probable cash disbursement and Financial Commitment required during the fiscal year may also be compiled therein.
[ترجمه گوگل]پرداخت نقدی احتمالی و تعهد مالی مورد نیاز در طول سال مالی نیز ممکن است در آن جمع‌آوری شود
[ترجمه ترگمان]پرداخت پول نقد و تعهد مالی مورد نیاز در طی سال مالی نیز ممکن است در این مورد گردآوری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Authenticate and process the disbursement for business expenses eg. taxation, finance expense, payroll & employee benefits, etc.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، پرداخت هزینه های تجاری را تأیید و پردازش کنید مالیات، هزینه های مالی، حقوق و دستمزد و مزایای کارکنان و غیره
[ترجمه ترگمان]پرداخت و پردازش پرداخت ها برای هزینه های کسب وکار، مانند مالیات، هزینه مالی، حقوق کارکنان و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The society was not even in funds to pay its out of pocket disbursements.
[ترجمه گوگل]جامعه حتی بودجه ای برای پرداخت از جیب خود نداشت
[ترجمه ترگمان]جامعه پولی برای پرداخت پول به جیب نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Earlier settlements mean lower costs for the claimant's solicitor and big savings on experts' fees and other disbursements.
[ترجمه گوگل]تسویه حساب های اولیه به معنای هزینه های کمتر برای وکیل مدعی و صرفه جویی زیادی در هزینه های کارشناسان و سایر پرداخت ها است
[ترجمه ترگمان]settlements قبلی به معنای هزینه های کم تر وکیل مدعی و پس انداز بزرگ در هزینه های متخصصان و دیگر پرداخت ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرداخت (اسم)
finish, expenditure, settlement, emolument, pay, remuneration, polish, burnish, payment, fee, disbursement, outlay, hire, payoff, remittance, remitment

هزینه (اسم)
expenditure, tab, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, toll, voucher

خرج (اسم)
expenditure, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, input

تخصصی

[حقوق] (پرداخت) نقدی، خرج

انگلیسی به انگلیسی

• expenditure, payment; scattering, sending out
disbursement is the paying out of a sum of money, especially from a fund; a formal word:a formal word.
a disbursement is a sum of money that is paid out:a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس