disbelieving

جمله های نمونه

1. But many disbelieving locals have stayed behind, even as technicians in plastic suits and respirators swarm over the town.
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از مردم محلی ناباور، حتی زمانی که تکنسین‌هایی با لباس‌های پلاستیکی و ماسک‌های تنفسی بر فراز شهر ازدحام کردند، عقب مانده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از محلی ها باور نمی کنند که پشت سر هم مانده اند، حتی به عنوان technicians در لباس های پلاستیکی و ماسک اکسیژن در سرتاسر شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They made each other miserable, locking wills, disbelieving that the other party could long endure a war of emotional attrition.
[ترجمه گوگل]آنها همدیگر را بدبخت کردند، وصیتنامه هایشان را قفل کردند، و باور نداشتند که طرف مقابل می تواند مدت طولانی یک جنگ فرسایشی عاطفی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]ویل با ناباوری به هم نگاه کرد و با ناباوری گفت که حزب دیگر تاب تحمل یک جنگ را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The face itself was disbelieving, the stark pasted brows looped high over his pale eyes.
[ترجمه گوگل]خود صورت ناباورانه بود، ابروهای تیره چسبیده روی چشمان رنگ پریده او حلقه زده بودند
[ترجمه ترگمان]با ناباوری به خود نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In stunned silence, her eyes huge, disbelieving, she stared at him.
[ترجمه گوگل]در سکوتی حیرت‌زده، چشمانش درشت و ناباورانه به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]در سکوتی که حاکی از ناباوری بود، چشمانش گشاد شد و ناباورانه به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our guys stand there, disbelieving, with picket signs on their shoulders, like batters looking at called third strikes.
[ترجمه گوگل]بچه‌های ما همانجا ایستاده‌اند، ناباورند، با علامت‌هایی بر روی شانه‌هایشان، مانند ضربه‌هایی که به ضربات سوم نگاه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]افراد ما آنجا ایستاده بودند، ناباورانه، با نشانه های آشکار روی شانه های خود، مثل batters که به بار سوم حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In bed at last, believing and disbelieving, she turned her face delightedly into the pillows, smothering her certainty of kisses.
[ترجمه گوگل]سرانجام در رختخواب، با ایمان و ناباوری، صورتش را با لذت به بالش ها تبدیل کرد و یقین بوسه هایش را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]در رختخواب، سرانجام، باور کردن و باور نکردن، صورتش را با خوشحالی روی بالش ها گذاشت و مطمئن شد که او را می بوسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Still disbelieving its reality, I searched for a kitchen knife.
[ترجمه گوگل]هنوز که واقعیت آن را باور نمی کردم، به دنبال یک چاقوی آشپزخانه گشتم
[ترجمه ترگمان]هنوز ناباورانه به دنبال چاقوی آشپزخانه گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If it had diminished then, disbelieving the evidence and wishing to make sure, the radiologists might have another go.
[ترجمه گوگل]اگر در آن زمان کاهش یافته بود، با ناباوری از شواهد و مایل به اطمینان، رادیولوژیست ها ممکن بود راه دیگری را انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن وقت تقلیل یافته بود، مدارک و مدارک را باور نمی کرد و آرزو می کرد که the برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All those touched by this fraud feel betrayed; disbelieving the nightmare they woke to.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که تحت تأثیر این تقلب قرار گرفته اند احساس می کنند به آنها خیانت شده است کابوسی که از خواب بیدار شدند را باور نکردند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که با این کلاه برداری تحت تاثیر قرار می گرفتند، احساس خیانت می کردند و این کابوسی که آن ها را بیدار کرده بودند، باور نکردنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Disbelieving his unlikely story, she looked askance at Jack.
[ترجمه گوگل]او با ناباوری به داستان بعید او، خمیده به جک نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاه زیرچشمی به جک نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Disbelieving in the necessity of large - scale production in the modern world, he is passionately devoted to excessive secrecy, both in finance and ( in ) method of production.
[ترجمه گوگل]او که به ضرورت تولید در مقیاس بزرگ در دنیای مدرن باور نداشت، عاشقانه به رازداری بیش از حد، هم در امور مالی و هم در (در) روش تولید پایبند است
[ترجمه ترگمان]با توجه به ضرورت تولید در مقیاس بزرگ در دنیای مدرن، او شدیدا به رازداری زیاد، هم در امور مالی و هم در روش تولید علاقه مند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He raised his black eyebrows in a look so disbelieving that she could only repeat what she'd said.
[ترجمه گوگل]ابروهای سیاهش را با نگاهی چنان ناباورانه بالا انداخت که او فقط می توانست آنچه را که گفته بود تکرار کند
[ترجمه ترگمان]ابروهای سیاهش را با چنان ناباورانه بالا برد که نمی توانست آنچه را که گفته بود تکرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rather - for years - he had denied himself banality, as if disbelieving in the possibility of such physical transcendence.
[ترجمه گوگل]بلکه - برای سالها - او پیش پا افتاده بودن خود را انکار کرده بود، گویی به امکان چنین تعالی جسمانی باور نداشت
[ترجمه ترگمان]در عوض - سال ها بود که خود را انکار کرده بود، گویی امکان چنین تعالی فیزیکی را باور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Four weeks later, my novice eyes were as wide and disbelieving as the children's.
[ترجمه گوگل]چهار هفته بعد، چشمان تازه کار من به اندازه چشمان بچه ها گشاد و ناباور بود
[ترجمه ترگمان]چهار هفته بعد، چشمان جدیدم مثل بچه ها گشاد و ناباورانه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unbelieving, incredulous, skeptical, sceptical

پیشنهاد کاربران