disavow

/ˌdɪsəˈvaʊ//ˌdɪsəˈvaʊ/

معنی: رد کردن
معانی دیگر: (مسئولیت یا اطلاع قبلی یا توافق قبلی و غیره) انکار کردن، حاشا کردن، ارندان کردن، انکار، نفی

جمله های نمونه

1. They were quick to disavow the rumour.
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت این شایعه را رد کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها به سرعت از شایعه دست برداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I disavow all responsibility for you.
[ترجمه گوگل]من تمام مسئولیت را در قبال شما رد می کنم
[ترجمه ترگمان] من همه مسئولیت تو رو قبول دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She tried to disavow her past.
[ترجمه گوگل]سعی کرد گذشته اش را رد کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از گذشته او دست بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parties adopt or disavow policies not only to win forthcoming elections but also as a response to past electoral outcomes.
[ترجمه گوگل]احزاب نه تنها برای پیروزی در انتخابات آتی بلکه به عنوان پاسخی به نتایج انتخابات گذشته، سیاست‌هایی را اتخاذ یا رد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]احزاب نه تنها برای برنده شدن در انتخابات آتی، بلکه به عنوان پاسخی به نتایج انتخابات گذشته، نه تنها سیاست ها را به کار می گیرند یا رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could he disavow his father and live?
[ترجمه گوگل]آیا او می تواند پدرش را انکار کند و زندگی کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می تواند از پدر او دست بکشد و زندگی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We saw too the marked trend to disavow deviance amongst the women whose personal histories are discussed in Chapter
[ترجمه گوگل]ما همچنین شاهد روند مشخصی برای انکار انحراف در میان زنانی بودیم که تاریخچه شخصی آنها در فصل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ما روند مشخص انحراف را در میان زنانی که تاریخ های شخصی آن ها در فصل مورد بحث و بررسی قرار می گیرند، مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I deny, disaffirm ang disavow that.
[ترجمه گوگل]من آن را تکذیب می کنم، آن را رد می کنم
[ترجمه ترگمان]من انکار می کنم، disaffirm که حرفم رو باور نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I deny, disaffirm and disavow that. . .
[ترجمه گوگل]من آن را تکذیب، رد و رد می کنم
[ترجمه ترگمان]انکار می کنم، disaffirm و انکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Men, we cannot disavow what happened today.
[ترجمه گوگل]مردان، ما نمی‌توانیم آنچه امروز اتفاق افتاد را انکار کنیم
[ترجمه ترگمان]مردان، ما نمی توانیم از اتفاقی که امروز افتاد دست بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How important is it to disavow obligation to it?
[ترجمه گوگل]انکار تعهد نسبت به آن چقدر اهمیت دارد؟
[ترجمه ترگمان]چه قدر مهم است که این وظیفه را انکار کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps the best approach these days is to disavow competition with Google entirely.
[ترجمه گوگل]شاید بهترین رویکرد این روزها این باشد که رقابت با گوگل را به طور کامل رد کنیم
[ترجمه ترگمان]شاید بهترین رویکرد این روزها، دست یابی به رقابت با گوگل می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It cannot totally disavow Qaddafi, but it can't sustain him because he's become unpresentable.
[ترجمه گوگل]نمی تواند به طور کامل قذافی را رد کند، اما نمی تواند او را حفظ کند، زیرا او غیرقابل نمایش شده است
[ترجمه ترگمان]نمی تواند انکار کند، اما نمی تواند او را نگه دارد، چون به unpresentable تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Non-repudiation guarantees that no malicious sender can later disavow having created and sent a specific message.
[ترجمه گوگل]عدم انکار تضمین می کند که هیچ فرستنده مخربی نمی تواند بعداً ایجاد و ارسال پیام خاصی را رد کند
[ترجمه ترگمان]انکار انکارناپذیری دال بر آن هستند که هیچ فرستنده بدخواهانه نمی تواند بعد از ایجاد و ارسال یک پیام خاص، انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For in that course, a man doth but disavow fortune; and seemeth to be conscious of his own want in worth; and doth but teach others, to envy him.
[ترجمه گوگل]زیرا در این مسیر، انسان از بخت و اقبال خودداری می کند و به نظر می رسد که از ارزش خود آگاه است و به دیگران بیاموزد که به او حسادت کنند
[ترجمه ترگمان]چون در آن دوره یک مرد از بخت و اقبال خود دست دارد؛ و از آن پس به دیگران تعلیم می دهد که به او رشک ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Barbara was subjected to heinous torture, yet refused to disavow her faith.
[ترجمه گوگل]باربارا تحت شکنجه های شنیع قرار گرفت، اما حاضر نشد ایمان خود را انکار کند
[ترجمه ترگمان]باربارا مورد شکنجه فجیعی قرار گرفت، با این حال رد کردن دین خود را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تخصصی

[حقوق] رد کردن، انکارکردن، تکذیب کردن، صرفنظر کردن (اقدام وکیل را) غیر مجاز اعلام کردن

انگلیسی به انگلیسی

• deny, reject, repudiate, disclaim
if you disavow something, you say that you are not connected with it or responsible for it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

comes from a combination of the Old French prefix des - meaning "opposite of" and the word avoer meaning to "acknowledge, accept, recognize. " When you disavow, you are doing the opposite of acknowledging or accepting. You're rejecting or denying
VERB
نفی کردن - رد کردن - نپذیرفتن - از پذیرش چیزی خودداری کردن
SYN: disclaim
💠 US to begin aid airdrops into Gaza but critics dismiss effort as inadequate
. . . If the US government disavows the use of any meaningful leverage to bring the Gaza conflict to a close, it is left with desperate and inadequate measures like this to try to address the resulting humanitarian catastrophe around the margins, Brian Finucane, a former state department lawyer now working at the International Crisis Group, wrote on X.
...
[مشاهده متن کامل]

در حوزه سئو: فرآیند شناسایی بک لینک های اسپمِ یک سایت و اعلام به موتورهای جستجو برای نادیده گرفتن آن ها
انکار کردن , حاشا کردن
# disavow the rumour
# She tried to disavow her past
# We cannot disavow what happened today
شانه خالی کردن

بپرس