disarrangement

/ˌdɪsəˈreɪndʒmənt//ˌdɪsəˈreɪndʒmənt/

معنی: ژولیدگی، بی ترتیبی
معانی دیگر: بی ترتیبی

جمله های نمونه

1. Bone tissue disarrangement of the structure.
[ترجمه گوگل]به هم ریختگی ساختار بافت استخوانی
[ترجمه ترگمان]بافت استخوان از ساختار ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Children with CTEV have some disarrangement of the metatarsals and the degree of disarrangement is one of the major causes of postoperative forefoot adduction or recurrence of the deformity.
[ترجمه گوگل]کودکان مبتلا به CTEV تا حدودی به هم ریختگی متاتارس‌ها دارند و میزان به هم ریختگی یکی از دلایل اصلی اداکشن جلوی پا یا عود تغییر شکل بعد از عمل است
[ترجمه ترگمان]کودکان مبتلا به CTEV، disarrangement از metatarsals دارند و درجه of یکی از دلایل اصلی of forefoot یا عود آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But there were obvious corneal edema and inflammatory cell infiltration in Group B, histology and scanning electron microscope revealed the disarrangement or even disappearance of corneal structure.
[ترجمه گوگل]اما در گروه B ادم قرنیه و انفیلتراسیون سلولی التهابی آشکار بود، بافت شناسی و میکروسکوپ الکترونی روبشی به هم ریختگی یا حتی ناپدید شدن ساختار قرنیه را نشان داد
[ترجمه ترگمان]اما edema مشهود و infiltration سلول التهابی در گروه B، histology و میکروسکوپ الکترونی روبشی، disarrangement یا حتی ناپدید شدن ساختار corneal را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These modified starch, low dextrinize enthalpy value, low crystallinity and extremely disarrangement of structure, have a better effect of lowering blood sugar value.
[ترجمه گوگل]این نشاسته اصلاح شده، ارزش آنتالپی دکسترینیز کم، بلورینگی کم و بهم ریختگی ساختار، تأثیر بهتری در کاهش ارزش قند خون دارند
[ترجمه ترگمان]این نشاسته اصلاح شده، مقدار آنتالپی پایین، crystallinity کم و ساختار بسیار زیاد ساختار، تاثیر بهتری در کاهش مقدار قند خون دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As for the cytoplasm, there were the dilation of the ERs, turgidity of the mitochondrion, the disarrangement, diminution and vacuolization.
[ترجمه گوگل]در مورد سیتوپلاسم، اتساع ER ها، تورژیتی میتوکندری، بهم ریختگی، کاهش و واکوئل شدن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما در مورد the، آماس the و turgidity و disarrangement و the و diminution و vacuolization وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusions The elevated expression of CD70 appears to play a significant role in the immunologic disarrangement in SLE, and may act as a indicator of disease activity of this disease.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری به نظر می‌رسد که بیان بالا CD70 نقش مهمی در اختلالات ایمنی در SLE بازی می‌کند و ممکن است به عنوان شاخصی از فعالیت بیماری این بیماری عمل کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیان بالا از CD۷۰ به نظر می رسد نقش مهمی در the disarrangement در SLE ایفا می کند و ممکن است به عنوان شاخصی برای فعالیت بیماری در این بیماری عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In addition, it uses the heuristic mutation to optimize tours, generate disarrangement effect and avoid precocity .
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، از جهش اکتشافی برای بهینه‌سازی تورها، ایجاد اثر ناسازگاری و جلوگیری از زودرسی استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، از جهش اکتشافی برای بهینه سازی تورهای، تولید اثر disarrangement و اجتناب از precocity استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had several calls to make and therefore could not risk a disarrangement of her person.
[ترجمه گوگل]او مجبور بود چندین تماس برقرار کند و بنابراین نمی‌توانست خطر ایجاد اختلال در شخص خود را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او چندین تماس تلفنی داشت و به همین دلیل نمی توانست خطر یک نفر از او را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژولیدگی (اسم)
abashment, disarrangement, bewilderment, confusion, derangement, disarray, disorder, disorderliness, tousle

بی ترتیبی (اسم)
disarrangement, bewilderment, irregularity, disorder, solecism

انگلیسی به انگلیسی

• disorganization, lack of order

پیشنهاد کاربران

بپرس