disapprove

/ˌdɪsəˈpruːv//ˌdɪsəˈpruːv/

معنی: ناپسند شمردن، رد کردن، تصویب نکردن
معانی دیگر: تایید نکردن، مردود شناختن، محکوم شناختن، ابراز نارضایتی کردن، نپذیرفتن

جمله های نمونه

1. i disapprove of drinking and driving
من مخالف رانندگی در حال مستی هستم.

2. I disapprove of what you say, but I will defend to the death your right to say it.
[ترجمه مهدی] من با گفته شما مخالفم، ولی تا پای مرگ از حق سخن گفتن شما دفاع خواهم کرد
|
[ترجمه گوگل]من حرف شما را قبول ندارم، اما تا پای جان از حق شما برای گفتن آن دفاع خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من چیزی را که شما می گویید تایید نمی کنم، اما از مرگ خود دفاع خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am sorry I must disapprove your action.
[ترجمه مهدی] متاسفم که باید عمل شما را رد کنم
|
[ترجمه گوگل]متاسفم که باید اقدام شما را تایید نکنم
[ترجمه ترگمان]من متاسفم که شما اقدام شما را تایید نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I knew my parents would disapprove, but I went anyway.
[ترجمه گوگل]می دانستم پدر و مادرم مخالفت خواهند کرد، اما به هر حال رفتم
[ترجمه ترگمان]می دانستم که پدر و مادرم مخالفت می کنند، اما به هر حال رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most people disapprove of such violent tactics.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم چنین تاکتیک های خشونت آمیزی را تایید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با چنین تاکتیک های خشونت آمیز مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her parents disapprove of her going to dances alone.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش با رفتن او به تنهایی به رقص مخالفند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را قبول نداشتند که تنها به مجالس رقص بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I strongly disapprove of under-age drinking.
[ترجمه گوگل]من به شدت با مصرف مشروبات الکلی در سنین پایین مخالفم
[ترجمه ترگمان]من شدیدا مخالف مشروب خوردن هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are those who disapprove of all forms of gambling.
[ترجمه گوگل]کسانی هستند که با همه اشکال قمار مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]کسانی هستند که با همه نوع قمار مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I disapprove of the depiction of violence on television.
[ترجمه گوگل]من با نمایش خشونت در تلویزیون مخالفم
[ترجمه ترگمان]من با نمایش خشونت در تلویزیون مخالف بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My parents disapprove of sex before marriage .
[ترجمه marjan] پدر و مادرم با سکس قبل از ازدواج مخالف بودند
|
[ترجمه گوگل]والدین من رابطه جنسی قبل از ازدواج را قبول ندارند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم قبل از ازدواج با هم سکس داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I disapprove of diets; it's better to eat sensibly.
[ترجمه گوگل]من رژیم های غذایی را تایید نمی کنم بهتر است معقولانه غذا بخورید
[ترجمه ترگمان]من رژیم غذایی را قبول ندارم، بهتر است که عاقلانه غذا بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He would doubtless disapprove of what Kelly was doing.
[ترجمه گوگل]او بدون شک با کاری که کلی انجام می داد مخالف بود
[ترجمه ترگمان]مسلما به کاری که \"کلی\" می کرد تایید نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The workers strongly disapprove of the firm's new methods on the assembly line.
[ترجمه گوگل]کارگران به شدت با روش های جدید شرکت در خط مونتاژ مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]کارگران به شدت از روش های جدید شرکت در خط مونتاژ مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Animal conservationists disapprove of experimenting on animals.
[ترجمه گوگل]حامیان حفاظت از حیوانات آزمایش روی حیوانات را قبول ندارند
[ترجمه ترگمان]طرفداران حفاظت از حیوانات از آزمایش بر روی حیوانات مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tracey would strongly disapprove if he knew whom she was calling.
[ترجمه گوگل]اگر تریسی بداند با چه کسی تماس می گیرد، به شدت مخالفت می کند
[ترجمه ترگمان]تریسی اگر بداند که او کیست، شدیدا مخالفت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناپسند شمردن (فعل)
abominate, disapprove

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تصویب نکردن (فعل)
disapprove, discountenance

انگلیسی به انگلیسی

• have reservations, express discontent; disagree, condemn
if you disapprove of something, you do not like it or you think it is wrong.

پیشنهاد کاربران

بدگمانی
ظن السوء
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ98
نپسندین
رد کردن
● موافق نبودن، خوب ندانستن
● رد کردن، نپذیرفتن
عدم تایید

بپرس