disapprobation

/ˌdɪsˌæprəˈbeɪʃn̩//ˌdɪsˌæprəˈbeɪʃn̩/

معنی: رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح
معانی دیگر: رجوع شود به: disapproval، disaproval : عدم تصویب

جمله های نمونه

1. She feared her father's disapprobation.
[ترجمه گوگل]او از نارضایتی پدرش می ترسید
[ترجمه ترگمان]می ترسید پدرش هم مخالفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He retorted with a disapprobation of shallow criticism.
[ترجمه گوگل]او با رد انتقادهای سطحی پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی حاکی از انتقاد و انتقاد پاسخ داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everybody said, with disapprobation writ large upon their faces.
[ترجمه گوگل]همه با نارضایتی بزرگی روی صورتشان می‌گفتند
[ترجمه ترگمان]همه می گفتند که بر چهره شان آثار نارضایتی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But company disapprobation, both sides does not fall for this conflict.
[ترجمه گوگل]اما نارضایتی شرکت، هر دو طرف برای این درگیری نمی افتد
[ترجمه ترگمان]اما هر دو طرف مخالف این درگیری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Little brother strange elder brother is too inequitable, disapprobation.
[ترجمه گوگل]برادر کوچک برادر بزرگتر عجیب و غریب بیش از حد ناعادلانه، ناپسند است
[ترجمه ترگمان]برادر کوچک برادر کوچک عجیب و غریبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The 3rd day: He is minatory I if disapprobation sinks boat lane.
[ترجمه گوگل]روز سوم: او در صورت نارضایتی خط قایق را غرق می‌کند، منتخب است
[ترجمه ترگمان]سوم روز سوم: اگر از کوره راه بروم، از کوره در می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were coined in a later age as terms of disapprobation, even contempt.
[ترجمه گوگل]آنها در دوران بعدی به عنوان اصطلاحات ناپسند و حتی تحقیر ابداع شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در عصر بعدی به عنوان نارضایتی و حتی تحقیر به کار برده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But this is equally the case with regard to our approbation or disapprobation of the sentiments or passions of others.
[ترجمه گوگل]اما این امر در مورد تأیید یا عدم تأیید احساسات یا علایق دیگران نیز صادق است
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع در مورد تایید یا عدم تایید احساسات و احساسات دیگران نسبت به دیگران صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have 800 million dollar on Zhang now, we say pass the winter, shareholders but disapprobation.
[ترجمه گوگل]ما الان 800 میلیون دلار روی ژانگ داریم، می گوییم زمستان را بگذرانیم، سهامداران اما نارضایتی
[ترجمه ترگمان]ما اکنون در حال حاضر ۸۰۰ میلیون دلار داریم ما می گوییم زمستان، سهامداران، اما disapprobation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were all astonished; and Mr. Bennet, who could by no means wish for so speedy a return, immediately said, "But is there not danger of Lady Catherine's disapprobation here, my good sir?
[ترجمه گوگل]همه آنها شگفت زده شدند و آقای بنت که به هیچ وجه نمی توانست آرزوی بازگشت سریع داشته باشد، بلافاصله گفت: "اما آیا خطر نارضایتی لیدی کاترین در اینجا وجود ندارد، آقای خوب من؟
[ترجمه ترگمان]همه مات و مبهوت مانده بودند، و آقای بنت که به هیچ وجه مایل نبود زودتر برگردد، بلافاصله گفت: آقا، خوب نیست که لیدی کاترین از این موضوع ناراحت بشود، آقا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But in making the government they left this institution with many clear marks of disapprobation upon it.
[ترجمه گوگل]اما در ساختن دولت، این نهاد را با نشانه‌های آشکار ناپسندی بر آن گذاشتند
[ترجمه ترگمان]اما در ساختن دولت، آن ها این موسسه را با نشانه هایی روشن از مخالفت با آن ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You must know that though I should be exceedingly grieved at their disapprobation, I could not hesitate.
[ترجمه گوگل]شما باید بدانید که اگرچه من باید به شدت از نارضایتی آنها ناراحت می شدم، نمی توانستم دریغ کنم
[ترجمه ترگمان]شما باید بدانید که اگر من از مخالفت آن ها خیلی ناراحت می شدم، نمی توانستم تردید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Charles's attentions to Henrietta had been observed by her father and mother without any disapprobation.
[ترجمه گوگل]توجه چارلز به هنریتا توسط پدر و مادرش بدون هیچ مخالفتی مشاهده شده بود
[ترجمه ترگمان]توجه چارلز به هنریتا بدون هیچ مخالفت و نارضایتی او را جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Elizabeth would wonder, and probably would blame her; and though her resolution was not to be shaken, her feelings must be hurt by such disapprobation.
[ترجمه گوگل]الیزابت تعجب می کرد و احتمالاً او را سرزنش می کرد و اگرچه تصمیم او نباید متزلزل شود، احساسات او باید از چنین ناپسندی جریحه دار شود
[ترجمه ترگمان]الیزابت تعجب می کرد، و شاید هم او را مقصر می دانست، و هر چند که تصمیمش متزلزل نبود، احساساتش جریحه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

مذمت (اسم)
blame, reproach, scorn, disapproval, blaming, disapprobation

بی میلی (اسم)
disgust, distaste, loathing, lassitude, grudge, inappetence, dismay, disapproval, disapprobation, disaffection, reluctance, disinclination, disrelish, reluctancy

عدم تصویب (اسم)
disapproval, disapprobation

تقبیح (اسم)
disapproval, disapprobation

انگلیسی به انگلیسی

• disapproval, condemnation

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Disapproval; condemnation of someone's actions or behavior ❌
🔍 مترادف: Condemnation
✅ مثال: The teacher's disapprobation of cheating was clear in her stern lecture.

بپرس