disallowed

جمله های نمونه

1. the boss disallowed his request to take the afternoon off
رئیس اجازه نداد که بعد از ظهر سرکار نیاید.

2. the judge disallowed his claim
قاضی ادعای او را وارد ندانست.

پیشنهاد کاربران

بپرس