disagreeably


بطور نامطبوع

جمله های نمونه

1. The taste is bitter and disagreeably pungent.
[ترجمه گوگل]طعم آن تلخ و به طرز نامطلوبی تند است
[ترجمه ترگمان]مزه تلخ و زننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The former character asserts itself, and some-times disagreeably, weaKly, disgracefully.
[ترجمه گوگل]شخصیت سابق خود را، و گاهی اوقات به طرز ناسازگاری، ضعیف، شرم آور نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شخصیت سابق خودش را نشان می دهد و به طرز ناخوشایندی ناراحت و weakly و disgracefully است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A person regarded as being disagreeably egotistical and self - assured.
[ترجمه گوگل]فردی که به طور نامطلوب خودخواه و دارای اعتماد به نفس تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]کسی که او را ناراحت و خودخواه می دانست - مطمئن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She said it with her disagreeably pleasant laugh.
[ترجمه گوگل]او این را با خنده‌ی دلنشین خود گفت
[ترجمه ترگمان]آن را با خنده disagreeably ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The banker laughed disagreeably and began trimming his nails with a pearl-handled pocketknife.
[ترجمه گوگل]بانکدار خندید و شروع به کوتاه کردن ناخن هایش با یک چاقوی جیبی دسته مروارید کرد
[ترجمه ترگمان]بانک دار خندید و با چاقوی جیبی pearl شروع به تراشیدن ناخن هاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She pursed her lips disagreeably.
[ترجمه گوگل]لب هایش را به طرز نامطلوبی جمع کرد
[ترجمه ترگمان]لب هایش را به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Changes of Prime Minister normally occur more abruptly and disagreeably.
[ترجمه گوگل]تغییرات نخست وزیر معمولاً به طور ناگهانی و ناسازگاری رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]تغییرات نخست وزیر به طور عادی به طور ناگهانی و disagreeably رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A man without mirth is like a wagon without springs, in which one is caused disagreeably to jolt by every pebble over which it runs.
[ترجمه گوگل]انسان بدون شادی مانند گاری بدون فنر است که هر سنگریزه‌ای که از آن می‌گذرد به طرز ناخوشایندی در آن تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان]مردی بدون نشاط، مثل یک گاری بدون فنر، که با هر سنگریزه ای که از آن عبور می کند، ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Allow me, sir, " Prince Andrey said in Russian drily and disagreeably to Prince Ippolit, who prevented his passing.
[ترجمه گوگل]شاهزاده آندری به زبان روسی خشک و ناخوشایند به شاهزاده ایپولیت که مانع از مرگ او شد گفت: "اجازه دهید قربان "
[ترجمه ترگمان]آندره با لحنی خشک و خشک به شاهزاده ایپولیت که مانع عبور او می شد گفت: اجازه بدهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is one of many costly facts about monetary union now bursting disagreeably to the surface.
[ترجمه گوگل]این یکی از بسیاری از حقایق پرهزینه در مورد اتحادیه پولی است که اکنون به طرز ناخوشایندی به سطح می‌آید
[ترجمه ترگمان]این یکی از واقعیت های پر هزینه در مورد اتحادیه پولی است که در حال حاضر در حال ترکیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I took no harm from the journey, thank you,'she said disagreeably.
[ترجمه گوگل]با نارضایتی گفت: من هیچ آسیبی از این سفر نگرفتم، متشکرم
[ترجمه ترگمان]گفت: من از این سفر هیچ آسیبی ندیده بودم، متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unpleasantly; in an argumentative manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disagree
✅️ اسم ( noun ) : disagreement
✅️ صفت ( adjective ) : disagreeable
✅️ قید ( adverb ) : disagreeably

بپرس