disaffection

/ˌdɪsəˈfekʃn̩//ˌdɪsəˈfekʃn̩/

معنی: بی میلی، عدم علاقه، بدخواهی
معانی دیگر: بی میلی، عدم علاقه

جمله های نمونه

1. There are signs of growing disaffection amongst voters.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی از افزایش نارضایتی در میان رای دهندگان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی از نارضایتی فزاینده در میان رای دهندگان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government's response to popular disaffection has been simply to increase security.
[ترجمه گوگل]پاسخ دولت به نارضایتی مردم صرفاً افزایش امنیت بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش دولت به نارضایتی عمومی به سادگی افزایش امنیت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is much disaffection among the ranks of the party.
[ترجمه گوگل]در میان صفوف حزب نارضایتی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در میان صفوف حزب خیلی بی میلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Angry populists like Pat Buchanan will exploit the disaffection of those left behind.
[ترجمه گوگل]پوپولیست های خشمگینی مانند پت بوکانان از نارضایتی کسانی که پشت سر مانده اند سوء استفاده خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]populists خشمگین مانند پت Buchanan از نارضایتی کسانی که پشت سر گذاشته شده اند، سو استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They became the spearhead of political disaffection which was usually manifested in, the form of strikes.
[ترجمه گوگل]آنها به سر نیزه نارضایتی سیاسی تبدیل شدند که معمولاً به شکل اعتصاب آشکار می شد
[ترجمه ترگمان]آن ها سرنیزه سیاسی که معمولا به صورت اعتصاب آشکار می شد، تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The studied indifference of the federal government increased disaffection among civil rights workers. Black activists especially became increasingly alienated.
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی مورد مطالعه دولت فدرال باعث افزایش نارضایتی در میان کارکنان حقوق مدنی شد فعالان سیاهپوست به ویژه به طور فزاینده ای از خود بیگانه شدند
[ترجمه ترگمان]بی تفاوتی و بی تفاوتی دولت فدرال، نارضایتی مردم از حقوق مدنی را افزایش داد به خصوص، فعالین بلک به طور فزاینده ای از بین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or are they reflecting growing disaffection among scientists with recent changes in their profession?
[ترجمه گوگل]یا آیا آنها منعکس کننده نارضایتی فزاینده دانشمندان نسبت به تغییرات اخیر در حرفه خود هستند؟
[ترجمه ترگمان]یا آیا آن ها نارضایتی رو به افزایش در میان دانشمندان با تغییرات اخیر در حرفه خود را منعکس می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In these days of siege, psychiatrists must treat disaffection through militant group action and advocating conscientious, high-quality patient care.
[ترجمه گوگل]در این روزهای محاصره، روانپزشکان باید نارضایتی را از طریق اقدامات گروهی ستیزه جویانه و حمایت از مراقبت دقیق و باکیفیت از بیمار درمان کنند
[ترجمه ترگمان]در این روزه ای محاصره، روانپزشکان حتما از طریق اقدام گروهی ستیزه جویان و حمایت از مراقبت با کیفیت بالا و با کیفیت بالا باید با نارضایتی رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That disaffection increasingly is extending from the frontline level into higher echelons.
[ترجمه گوگل]این نارضایتی به طور فزاینده ای از سطح خط مقدم به سطوح بالاتر گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]این نارضایتی به طور فزاینده ای از خط مقدم به رده های بالاتر کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the disaffection of these forces, President Herrera had no troops with which to repress the mutineers.
[ترجمه گوگل]با نارضایتی این نیروها، رئیس جمهور هررا هیچ سربازی نداشت که با آن شورشیان را سرکوب کند
[ترجمه ترگمان]با نارضایتی این نیروها، رئیس جمهور Herrera قوایی برای سرکوب شورشیان نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Henry McLeish also promised to address the deep disaffection among Labour backbenchers exposed by his snap election last weekend.
[ترجمه گوگل]هنری مک لیش همچنین قول داد که به نارضایتی عمیق در میان حامیان حزب کارگر که در انتخابات زودهنگام او در آخر هفته گذشته آشکار شد، رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]هنری McLeish همچنین قول داد که نارضایتی عمیق مردم عضو حزب محافظه کار را که هفته گذشته در انتخابات ناگهانی او آشکار شد، مورد خطاب قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The studied indifference of the federal government increased disaffection among civil rights workers.
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی مورد مطالعه دولت فدرال باعث افزایش نارضایتی در میان کارکنان حقوق مدنی شد
[ترجمه ترگمان]بی تفاوتی و بی تفاوتی دولت فدرال، نارضایتی مردم از حقوق مدنی را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Populace's disaffection, directly relates the society the harmony and the stability.
[ترجمه گوگل]نارضایتی مردم، به طور مستقیم به هماهنگی و ثبات جامعه مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]نارضایتی مردم، به طور مستقیم به جامعه هماهنگی و ثبات را مرتبط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Under his influence the leaven of disaffection was fast doing its work.
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر او خمیر مایه نارضایتی به سرعت کار خود را انجام می داد
[ترجمه ترگمان]در اثر نفوذ او، leaven of به سرعت کار خود را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a lot of disaffection with Nur Adde among the old MP - warlord interests.
[ترجمه گوگل]نارضایتی زیادی از نور آده در میان نمایندگان قدیمی - منافع جنگ سالار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اختلاف نظر زیادی با نور Adde در میان منافع جنگ سالار عضو پارلمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی میلی (اسم)
disgust, distaste, loathing, lassitude, grudge, inappetence, dismay, disapproval, disapprobation, disaffection, reluctance, disinclination, disrelish, reluctancy

عدم علاقه (اسم)
unconcern, disaffection

بدخواهی (اسم)
malice, malignancy, rancor, spite, malevolence, disaffection

انگلیسی به انگلیسی

• alienation, estrangement, absence of affection; discontent, disloyalty
disaffection is a feeling of dissatisfaction that people have with an organization or idea, so that they no longer support it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس