disadvantaged

/ˌdɪsədˈvæntɪdʒd//ˌdɪsədˈvɑːntɪdʒd/

محروم، بی بهره، بیبهره disadvantaged children need special education کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند

جمله های نمونه

1. disadvantaged children need special education
کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند.

2. In disadvantaged areas, schools can be a force for good.
[ترجمه گوگل]در مناطق محروم، مدارس می توانند نیروی خوبی باشند
[ترجمه ترگمان]در مناطق محروم، مدارس می توانند یک نیروی مناسب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These measures are intended to help the disadvantaged.
[ترجمه گوگل]این اقدامات برای کمک به محرومان در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این اقدامات برای کمک به افراد محروم در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They weep crocodile tears for the poor and disadvantaged but are basically happy with things as they are.
[ترجمه گوگل]آنها برای فقرا و محرومان اشک تمساح می گریند اما اساساً از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها اشک تمساح را برای فقرا و محروم گریه می کنند اما اساسا از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These social groups remain disadvantaged.
[ترجمه گوگل]این گروه‌های اجتماعی همچنان محروم هستند
[ترجمه ترگمان]این گروه های اجتماعی همچنان محروم باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The woman who committed the crime was educationally disadvantaged.
[ترجمه گوگل]زنی که مرتکب جرم شد از نظر تحصیلی در وضعیت نامناسبی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]زنی که این جنایت رو مرتکب شده خیلی ضعیف بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These countries have been seriously disadvantaged by the financial crisis.
[ترجمه گوگل]این کشورها به دلیل بحران مالی به شدت آسیب دیده اند
[ترجمه ترگمان]این کشورها به شدت تحت تاثیر بحران مالی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many people will be greatly disadvantaged by the new tax system.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به دلیل سیستم مالیاتی جدید به شدت آسیب خواهند دید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از سیستم جدید مالیاتی محروم خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many children are disadvantaged by poor schooling.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان به دلیل تحصیل ضعیف در محرومیت هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان محروم از مدرسه ضعیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's done a lot of work with disadvantaged children.
[ترجمه گوگل]او کارهای زیادی با بچه های محروم انجام داده است
[ترجمه ترگمان]او کاره ای زیادی با کودکان محروم انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Children living in inner-city areas may be educationally disadvantaged.
[ترجمه گوگل]کودکانی که در نواحی درون شهری زندگی می کنند ممکن است از نظر تحصیلی در وضعیت نامناسبی قرار داشته باشند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که در مناطق فقیرنشین زندگی می کنند ممکن است محروم از جامعه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further evidence of the disadvantaged position of older women in relation to men can be gained from information on the distribution of income.
[ترجمه گوگل]شواهد بیشتری از وضعیت نامطلوب زنان مسن در رابطه با مردان را می توان از اطلاعات مربوط به توزیع درآمد به دست آورد
[ترجمه ترگمان]شواهد بیشتر در مورد جایگاه محروم زنان مسن تر در ارتباط با مردان را می توان از اطلاعات در مورد توزیع درآمد کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I feel no desire to kill this strategically disadvantaged animal, but I have an inspiration.
[ترجمه گوگل]من هیچ تمایلی برای کشتن این حیوان از نظر استراتژیک محروم احساس نمی کنم، اما من یک الهام دارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ علاقه ای به کشتن این حیوون ها ندارم، اما یه انگیزه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many disadvantaged people will find an outlet for their abilities through whatever channels remain open.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد محروم از طریق هر کانالی که باز باشد، خروجی برای توانایی های خود پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد محروم راه خروجی خود را از طریق هر کانالی که باز می ماند پیدا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• underprivileged; deprived, lacking advantages
people who are disadvantaged live in bad conditions and do not have the means to improve their situation.

پیشنهاد کاربران

کم برخوردار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disadvantage
اسم ( noun ) : disadvantage
صفت ( adjective ) : disadvantaged / disadvantageous
قید ( adverb ) : _
محروم , بی بهره
# severely disadvantaged areas
# Health programs for the disadvantaged
# Disadvantaged children need special education
# These measures are intended to help the disadvantaged
آسیب دیده
زیان دیده
بی خانمان

بپرس